فصل سرد افسردگي نوجوانان...!
براي هريك از ما پيش میآيد كه در برههاي از زندگي دچار ناراحتي و رنجي میشويم كه گاه تحمل آن برايمان سخت و طاقتفرسا میشود و شايد بتوان گفت بهنوعي افسرده میشويم؛ با هر اتفاق كوچكي به هم ميريزيم، انجام كارها به نظرمان سختتر میشود و آستانه تحملمان پايين ميآيد. ماندن در اين حالت براي مدتيكوتاه و بعد از اتفاقي ناخوشايند، طبيعي است. اما وقتي بيشازاندازه طول بكشد و نتوانيم از اين حالت درآييم، طبيعي نيست و حتما بايد به متخصص يا مشاور مراجعه كنيم. در اين ميان افسردگي در نوجوانان نيز به نوعي ديگر مشكلساز است؛ آنها در ابتداي راه پرفرازونشيب زندگي خود هستند و اگر نتوانند مشكلات را هموار كنند و بر آنها فائق آيند، در آينده حتما با مشكلات بيشتري مواجه ميشوند؛ ضمن اينكه ابتلا به افسردگي در نوجوانان با بزرگسالان متفاوت است و از اين لحاظ نياز به بررسي جداگانه دارد. در اين خصوص با دكتر ليلا محمدي، روانشناس باليني و مشاور، گفتوگو كردهايم.
طبقه اختلالات خلقي
اختلالات خلقي شامل دو بخش ميشود؛ اختلالات افسردگي و اختلالات دو قطبي بودن؛ يعني هم فاز افسردگي وجود دارد و هم فاز شيدايي و مانيا. فاز افسردگي شامل خلق غمگين و ملال است و در فاز شيدايي نيز فرد دچار حالتهاي هيجاني شاد و غيرطبيعي ميشود.
توجه ما هم بيشتر به همان افسردگي است. بعضي عوامل در كودكان وجود دارند كه آنها را براي ابتلا به اختلالات خلقي آسيبپذير میكنند. اين عوامل، ابتدا شامل اختلالات خانوادگي مزمن میشوند؛ يعني معمولا امكان بروز مشكلات ذهني و عاطفي دركودكان و نوجواناني كه والدينشان با همديگر مشكل دارند، بيشتر است؛ البته منظور از اين مشكلات فقط دعواهاي خانوادگي نيست؛ بلكه مشكلات مزمني است كه ديگر اميدي به حل آنها وجود ندارد.
مورد ديگري كه در ايجاد اخلاق غمگين در نوجوانان موثر است، وجود بعضي سوءرفتارها و خصلتهايي است كه بعضي والدين دارند؛ مثلا پرخاشگريهاي كلامی يا جسماني والدين یا غفلتهاي بيشاز اندازه آنها از فرزندان خود. به عبارت دیگر میتوان گفت والديني كه آنقدر درگير كار و انواع مشكلات خودشان هستند كه از فرزندانشان غافل میمانند، این رفتارها را تجربه میکنند.
يكي ديگر از عوامل مهم ابتلا به افسردگي در نوجوانان، شكستهاي مختلف آنها در زمانهاي مختلف است؛ يعني چون نوجوان به هر دليلي در زمينهاي با شكست مواجه شده است، حال با مشكلات يادگيري مواجه است و تمرکز ندارد؛ البته وجود بعضي از ضعفها نيز مثل بيماري، چاقي مفرط يا لكنت زبان و ... در نوجوانان باعث بروز ناراحتيهايی در آنها میشود.
مشكلات مادر و فرزند
نقش مادر در تربيت و بروز احساسات مختلف در نوجوانان بسيار مهم است؛ مثلا مادرانيكه دچار بعضي اختلالات از جمله خودشيفتگي هستند يا خلقوخوي باثباتي ندارند، احتمال اينكه فرزندانشان مبتلا به افسردگي شوند، بيشتر است. بعضي مشكلات هم مربوط به مشكلات مزاجي خود نوجوانان است؛ مثلا بچههايي كه گوشهگير و خجالتي هستند و بهنوعي در مهارتهاي برقراري ارتباط ضعف دارند، امكان ابتلاي آنها به افسردگي نیز بيشتر است. ضمن اينكه عامل وراثت هم در تمام اين مشكلات نقش مهمی دارد.

علائم افسردگي نوجوانان
علائم افسردگي در نوجوانان با بزرگسالان كمی متفاوت است؛ در بزرگسالان هنگام بروز افسردگي، خُلق غمگين به سراغشان میرود و نميتوانند مثل هميشه لذت ببرند و اغلب بيخواب، بياشتها و نااميد میشوند. اما افسردگي در نوجوانان بيشتر بهصورت تحريكپذيري است؛ يعني نوجوان با كوچكترين محركي واكنشهاي پرخاشگرانه از خود نشان میدهد و بهعلاوه از افراد خانواده يا افراد همسنوسال خود كنارهگيري میكند؛ البته اگر بهتنهايي كنارهگيري از خانواده باشد اين موضوع غيرطبيعي نيست، زيرا معمولا در نوجوانان این رفتار ديده میشود. ولي اگر همزمان هم از خانواده و هم از دوستان كنارهگيري كند، قطعا بهدلیل افسردگی است.
نوجوانان هنگام افسردگي نمیتوانند تمركز داشته باشند كه همين موضوع باعث میشود دچار افت تحصيلي شوند؛ گاهي خوابشان بيشتر میشود و گاهي هم كمتر. اغلب خسته و بيحوصله هستند وكارهايشان را به تعويق میاندازند. ضمن اينكه نسبت به سرو وضع و نظافت خود هم بياهميت هستند.
كاهش عزتنفس
معمولا هذيان و توهم در دسته ديگري از اختلالات به نام «اختلالات سايكوتيك» قرار میگيرند. اما در نوجوانان گاهي این هذیان و توهم ميتواند از علائم افسردگي باشد و اغلب هم شامل باورهاي فلسفي و ديدگاههايي است كه بهشدت به آن معتقدند.
نوجواناني كه به افسردگي مبتلا میشوند معمولا در كارهاي خود كند میشوند و تحرك زيادي هم ندارند. همچنين احساس لذت هم در آنها كاهش مييابد، بنابراين عزتنفس و اعتمادبهنفس آنها هم بسيار كم میشود. گاهي هم نارحتيهاي فيزيكي مانند حالت تهوع، سردرد يا دلدرد دارند.
داشتن تفكر خودكشي نيز مشكل ديگري است كههنگام افسردگي متوجه نوجوانان میشود.

درمان و مقابله با افسردگي
نخستين كاري كه هنگام تشخيص افسردگي بايد براي نوجوان انجام داد، مراجعه به مشاور است؛ مشاوري كه متخصص كودك و نوجوان باشد. فراموش نكنيم افسردگي چيزي نيست كه خود والدين بدون مراجعه به متخصص از پس درمان و مقابله با آن برآيند.
اما موضوع بسيار مهم در درمان افسردگي كودكان و نوجوان «فعالسازي رفتاري» است؛ يعني بتوانيم برنامههايي را براي بچهها درنظر بگيريم كه هم انرژي زيادي از آنها نمیگيرد و هم بهنوعي آنها را وادار میكند حركتي انجام بدهند؛ مثلا تماسگرفتن با يك دوست يا ترغیب نوجوان به انجام كاري و نیز همراهشدن با او. حتی بهتر است از فرزندمان بخواهيم فعاليتهايي را انجام دهد یا ما کارهایی را براي او برنامهريزي كنيم تا احساس خمودگي بيشتر او دور شود..
افزايش مهارتهاي ارتباطي
اگر نوجوان بتواند ارتباط بهتري با ديگران برقرار كند، حتما میتواند احساس بهتري هم داشته باشد. نوجوان دائم خودش را از ديد ديگران قضاوت میكند. اما اگر ارتباطش با اطرافيان بهتر باشد، اعتمادبهنفس بيشتري هم پيدا میكند؛ درواقع میتوان گفت نوجوان نسبت به قضاوت اطرافيان بسيار حساس است.
در اين دوره به دليل احساس آرمانگرايي و توانمندي كه نوجوان دارد و گمان میكند به هر چه فكر میكند به مرحله عمل هم میرسد، آن افكار را جدي ميگيرند و در آن درگير میشوند و چون به راحتي از ذهنشان خارج نمیشود رفتارهاي بين فردي دارند كه خيلي هم پخته نيست. به همين دليل مشغوليتهاي ذهني نسبت به روابط اجتماعي خود پيدا میكنند و اگر از ترس قضاوت ديگران بيش از حد از همه اجتماعات فاصله بگيرند وارد فاز افسردگي میشوند.
اشتغال ذهني نسبت به اشتباهات
گاهي نوجوانان بيشازحد خود را شماتت و قضاوت میكنند و درنتیجه از ترس خطا از جامعه و مردم کناره میگیرند. آنها به اين ترتيب میخواهند از اجتماع دور باشند تا كمتر دچار خطا و اشتباه شوند. اما هرچه بيشتر اين كار را میكنند، شدت افسردگيشان هم بالاتر میرود. به همين ترتيب كنارهگيري آنها هم از جامعه خيلي بيشتر میشود؛
درنتيجه دنبال افزايش مهارتهاي خود هم نمیروند و همين چرخه باطل باعث میشود فرد افسردهتر شود و براي درمان اين مشكل، بايد بر روابط بين فردي نوجوان توجه كرد؛ یعنی باید به او كمك كنيم تا بهسمت ايجاد روابط جديد گام بردارد يا مهارتهاي جديدي ياد بگيرد تا از قضاوتهاي اطرافيان به دور باشد و خود را نيز بيشازحد شماتت نكند.
شناسايي افكار مسموم
وقتي نوجوان احساس افسردگي میكند، درواقع افكار مخرب او نسبت به دنيا، ديگران و خود فرد است که اين بلا را سرش درمیآورد و معمولا هم آن را براي هميشه به خود نسبت میدهد؛ مثلا نوجوانان اگر چندبار اشتباه كنند و تصميم غلط بگيرند، به خود میگويند: «من هميشه احمقانه رفتار میكنم، من هميشه اشتباه میكنم یا ...»
درواقع آنها به اين ترتيب، افكار افسردهساز خود را به ويژگيهايي نسبت میدهند كه تغييرناپذير هستند؛ مثلا نوجوان افسرده نمیگويد امتحان سخت بود يا معلمم سخت گرفته بود؛ بلكه میگويد من هوش و ذكاوت كافي نداشتم و نتوانستم خوب عمل كنم!
روشهاي درماني روانكاوانه
اين درمانها از طريق جستوجو و بررسي مشكلات دوران كودكي به نتيجه میرسند؛ يعني ارتباط نوجوان را با والدين خود در كودكي بررسي میكنند و با توجه به آن علت بروز اين مشكلات را درمییابند؛ درواقع با تحليل رفتار دوران كودكي فرد، ريشههاي افسردگي را در ناخودآگاه او پيدا میكنند و اگر لازم باشد، بايد از روش دارودرماني استفاده كرد؛ بهويژه زمانيكه افسردگي بر كاركرد فرد تاثير داشته باشد؛ مثلا اگر افسردگي نوجوان باعث ضعف در عملكرد، نحوه رفتار و افت تحصيلي او شود، حتما بايد با مراجعه به متخصص تحت درمان دارويي قرار بگيرد.
تحلیل روانشناختی فیلم «باربی»
روزهای اول مهاجرت
آیا مهاجرت خوب است یا بد؟