
معجزهی دستان خالی را باور کنیم!
استادان هنرهای رزمی در مشرقزمین بهقدری ورزیده بودند که با دستان خالی به صحنهی نبرد میرفتند و اسلحهشان را از خود دشمن میگرفتند. در وصف آنها گفته میشد که بدن آنها بهتنهایی یک اسلحه است!
درواقع این مطلب بههمین موضوع، یعنی اعجاز پنهان در دستهای خالی یک مبارز واقعی میپردازد. پرندهای که پرواز میداند، حتی اگر بالهایش زخمی هم باشند، باز با اولین نسیمی که میآید، بهسمت آسمان خیز برمیدارد و بال میگشاید و برعکس، پرندهای که از پرواز میترسد، حتی با داشتن زیباترین بالها، لحظهای پاهایش را از زمین جدا نمیکند. برای دیدن این پرندههای خوشبال، اما عاجز از پرواز، کافیست به باغ پرندگان شهر خود بروید و انواع آنها را مشاهده کنید!
بسیاری از جوانان و افراد بیکار، دلیل بیکاری خود را دست خالی بودن و نداشتن سرمایهی اولیه، مغازه و نیز ابزارهای لازم میدانند. آنها نقش خود را بهعنوان عملگر و کنندهی اصلی فراموش میکنند و به الزاماتی میپردازند که در خیال خود، کارها فقط به کمک آنها انجام میشود. آنها از این نکتهی طلایی غافلند که ابزارها توانایی و قابلیتهای خود را بر کسانی آشکار میکنند که مهارت و استعداد استفاده از آنها را داشته باشند، وگرنه داشتن گرانقیمتترین اتومبیل برای کسی که رانندگی بلد نیست، نمیتواند او را حتی یکمتر جابهجا کند!
مدیران شرکتهای بزرگ وقتی میخواهند برای جایگاههای حساس، فردی را استخدام کنند، بهشکلهای مختلف سعی میکنند «جُربزه» یا «توانایی و استعداد ذاتی در انجام کار» افراد را بسنجند؛ مثلا اگر میخواهند فردی را در بخش تبلیغات استخدام کنند، از او میخواهند با دست خالی و با استفاده از وسایل و لوازم موجود در مجموعه، هنر تبلیغاتی و جذب مشتری خود را بهنمایش بگذارد و یک مشتری بزرگ شکار کند. این مدیران شعار معروفی دارند به این مضمون که «وقتی کسي بتواند با دستان خالی ماهی بزرگ شکار کند، با قلاب ماهیگیری نهنگ صید میکند و با تور ماهیگیری دریا را از ماهی خالی میکند!»
جربزه یا توانایی جمعکردن امور و استعداد ادارهی کارها، حد نهایی توانمندی است و درواقع انتظاری که از مدرک دانشگاهی و سوابق بالای تجربی میرود، این است که در انتها فرد را جربزهدار کند. بدیهی است کسی که جربزهی بالایی دارد، میتواند در هر شرایطی، حتی با دست خالی و حداقل امکانات، کارها را به انجام برساند.
برخلاف آنچه بهنظر میرسد، بخش اعظم جربزه، روانی و ذهنی است و بهمیزان اعتمادبهنفس و درواقع عزتنفس فرد برمیگردد. هرچه شخص روی نفس خود کنترل بیشتری داشته و بهزبان سادهتر به تواناییهای درونیاش بیشتر ایمان داشته باشد، این باور، اعتماد و اطمینان به خویشتن بهصورت جربزه در بیرون وجود فرد ظاهر میشود. ما به آدمهای جربزهدار اطمینان میکنیم و از بودن درکنار آنها احساس آرامش میکنیم؛ چراکه آنها خودشان بیشتر از همه به تواناییهای خویش اعتماد دارند.
با یکی از کسانی که در شهر خودش بزرگترین کارگاه تولید قارچ خوراکی را دارد، صحبت میکردم. از او پرسیدم اول کار چطور شروع کرد؟ او گفت: «ابتدا با پرسوجو و مطالعه، جزئیات کار را یاد گرفتم. بعد در انباری منزل داخل یک آکواریوم اسقاطی، اولین مزرعهی قارچ خودم را ایجاد کردم. همهی کارها را در مقیاس کوچک با دست خالی و تنهایی انجام دادم. برای تامین بخار، دستگاه بُخور مادربزرگ و برای تهویهی هوا از فن مستعمل کامپیوتر برادرم استفاده کردم. برای تولید حرارت هم از بخاریهای میلهای برقی آکواریومی کمک گرفتم. یک ماه بعد وقتی اولین محصول قارچم تولید شد، به مغازهی سبزیفروشی محله رفتم و به صاحبمغازه گفتم که این نمونه است؛ اگر سفارش بدهد، از یک ماه دیگر بهطور دائم قارچ موردنیازش را تامین میکنم. درواقع از خودِ کار برای توسعهی کار استفاده کردم و الان صاحب سهکارگاه بزرگ پرورش قارچ در منطقه هستم.»
از او پرسیدم اگر زلزله بیاید یا مصیبتی دیگر نازل شود و هر سه کارگاه قارچ او همین الان از بین بروند، چه میکند؟ خندید و گفت: «مگر روز اول با دست خالی شروع نکردم؟ این دستهای خالی هنوز هم میتوانند معجزه کنند! دوباره یک آکواریوم یا حتی یک کارتن خالی پیدا کرده و مجددا کار میکنم. من برای تولید قارچ نیاز به کارگاه بزرگ ندارم. هر فضای بستهای، حتی گودالی داخل زمین یا شکاف درختی در جنگل، میتواند مزرعهی قارچ من باشد!»
همانطور که مشاهده میکنید، برای آغاز کارهای بزرگ، نفس مطمئن کفایت میکند. قلب که مطمئن و بزرگ باشد، با دستهای خالی هم میتوان معجزههای بزرگ را رقم زد.