menu button
سبد خرید شما
داستان کوتاه - شیوانا
موفقیت  |  1404/06/13  | 

ارزش شانس!


قرار بود یک مسابقه رزمی ‌بزرگ برگزار شود. رزمی‌کاران مختلف از سراسر دیار در مسابقه شرکت کرده بودند. اعزامی ‌از مسابقه‌ای میان شاگردان مدرسه شیوانا برای تعیین نماینده برگزار شد و سرانجام سه نفر به عنوان نفرات اول تا سوم مشخص شدند. طبیعی بود که شیوانا باید نفر اول را به مسابقه اعزام می‌کرد اما قبل از اعزام شیوانا آن سه نفر را احضار کرد و در مقابل جمع از تک‌تک آن‌ها نظرشان را در مورد مبارزه و پیروزی پرسید.

نفر اول که در کارش بسیار ماهر بود گفت: « همان‌طور که می‌دانید من تمرینات زیادی داشته‌ام و استادان ورزیده‌ای مرا تعلیم داده‌اند. به نظرم اگر شانس با من یار باشد می‌توانم مقام بیاورم!»

نفر دوم گفت: « تا حدی که ممکن بود خودم را ورزیده کردم و شبانه‌روز تمرینات سختی را از سرگذرانده‌ام اما کافی است کمی‌ شانس و اقبال با من همراهی کند تا جزو نفرات برتر شوم!»

نفر سوم گفت:«من در مسابقه داخلی مدرسه نفر سوم شدم؛  این یعنی تمریناتم کم بوده است اما هنوز ده روز تا شروع مسابقات مانده است. باید در این ده روز چنان خودم را آماده سازم که حتی اگر شانس با بقیه هم همراه بود، باز من نفر اول شوم. من نیازی به همراهی بخت و اقبال ندارم!»

شیوانا بعد از شنیدن سخنان این سه نفر گفت: «من نفر سوم را به عنوان نماینده مدرسه به مسابقه می‌فرستم. کسی که به پشتکار خود اعتماد دارد و حتی ذره‌ای هم برای شانس ارزش قائل نیست! شانس و اقبال متعلق به کسانی است که خود را ضعیف می‌پندارند و برای جبران این ضعف، در انتظار کمکی از بیرون هستند. در مسابقات رزمی ‌هم کسی پیروز میدان است که از درون قوی باشد. نفر سوم برخیزد و خودش را برای مسابقه آماده کند اما نفرات اول و دوم هم به عنوان حریف تمرینی با او کار کنند و تمام مهارت‌های خود را به او انتقال دهند. اگر نماینده مدرسه پیروز میدان شود، این پیروزی متعلق به همه است؛ بنابراین همگی به او کمک کنید تا ضعف‌های فنی‌اش را در این ده روز کامل کند.»

می‌گویند ده روز بعد که مسابقه شروع شد، رزمی‌کار مدرسه شیوانا چنان با قدرت ظاهر شد که در طول مبارزه همه رزمی‌کاران دعا می‌کردند شانس با آن‌ها یار باشد و وی حریف رزمی‌ او نباشد. سرانجام در مرحله پایانی، با وجودی که چندین بار زمین خورد و تا نزدیکی شکست پیش رفت، هر بار سرسختانه از جا بلند شد و تا آخرین رمق مبارزه کرد. او آن‌قدر مقاومت کرد تا سرانجام تمام حریفان را شکست داد و پیروز میدان شد. وقتی در پایان مسابقه و هنگام اهدای جایزه روی زمین مبارزه رفت، داور ارشد مسابقه با صدای بلند از او پرسید: «به نظرت دفعه بعد باز هم شانس می‌آوری و پیروز می‌شوی؟!»

شاگرد پیروز شیوانا با لبخند پاسخ داد: « هیچ‌وقت در زندگی‌ام دنبال شانس نگشته‌ام! بگذار آن‌ها که توان مبارزه در خود نمی‌بینند و به توانایی‌های درونی خویش اعتماد ندارند، شانس را جست‌وجو کنند. شانس من، خودم هستم. تا وقتی زنده باشم در هر میدانی عالی می‌جنگم! بگذار پیروزی دنبال من بدود!»


آخرین مطالب


مشاهده ی همه

معرفی محصول از سایت موفقیت


مشاهده ی همه

دیدگاهتان را بنویسید

footer background