menu button
سبد خرید شما
گفت‌وگو با «مریم طوسی»، سربع‌ترین بانوی دونده ایرانی
محمد معینی  |  1403/03/16  | 

گفت‌وگو با «مریم طوسی»، سربع‌ترین بانوی دونده ایرانی

بدو مریم، بدو

۱۱ سال پیش دختر ورزشکار ۲۵ ساله‌ای، در‌حالی‌که از لحاظ فیزیولوژیکی و ذهنی از بالاترین میزان آمادگی برخودار بود، توانست رکورد سرعت دو‌و‌میدانی زنان ایران را پس از 33 سال جابه‌جا کند و صاحب لقب «دختر باد» شود. اما سال‌های بعد ماجرا آن‌طور که تصور می‌شد پیش نرفت و بد‌بیاری یقه‌ی دختر قهرمان را گرفت. «مریم طوسی» رکورددار دوهای ۱۰۰ متر، ۲۰۰ متر و ۴۰۰ متر زنان کشور، دارنده‌ی طلای قهرمانی داخل سالن آسیا در دوی ۴۰۰ متر و سه مدال برنز در دوهای ۴ در ۴۰۰ متر امدادی و ۶۰ متر ستارگان آسیا و بهترین ورزشکار و بهترین ورزشکار اخلاق سال ۱۳۹۲ ایران، اتفاقاتی را تجربه کرد که او را از مسیر حرفه‌ای و درخشان پیش‌رو دور کرد. اما نه مصدومیت و نه حتی افسردگی و بحران مهاجرت نتوانست او را از هدف همیشگی‌اش یعنی شرکت در المپیک جدا کند. مریم دو سال پیش به آمریکا مهاجرت کرد و از روز رسیدنش تا الان در پیست پیشرفت در حال دویدن است. مصاحبه‌ی جالب پیش‌رو، گپ‌وگفتی صمیمانه با یکی از پر افتخارترین ورزشکاران ایرانی است که در آن از چگونگی بازگشتش به مسیر حرفه‌ای و باورش به توانایی‌ها و استعدادهایش می‌گوید.

• از حال و هوایتان در آمریکا بگویید؛ روزهایتان چطور می‌گذرد؟

عید امسال، دو سالی می‌شود که من به آمریکا آمده‌ام و تقریبا یک‌ سالی می‌شود که تمریناتم را مجددا شروع کرده‌ام. این‌جا شرایط خوب ا‌ست و می‌توانم تجربه‌ی تمرین کنار بهترین‌های دنیا را داشته باشم؛ هم خودم از آن‌ها یاد می‌گیرم و هم شرایطی برایم فراهم شده که به آرزوی همیشگی‌ام نزدیک شوم. هم تمرین می‌کنم و هم در‌کنارش کار می‌کنم. صبح‌های زود بیدار می‌شوم. چون قبل از تمرینم، شاگرد هم دارم و مربی خصوصی هم هستم؛ بعد می‌روم سراغ تمرین خودم. 

هفته‌ای سه بار تمرین دو مرحله‌ای دارم و پشت سر تمرین پیستم باید به تمرین بدنسازی بروم. حدود ۵-۶ ساعت کل پروسه‌ی تمرینم طول می‌کشد و بعد از آن دوباره شاگرد دارم. بعد‌از‌ظهر هم به خانه می‌آیم و آن وسط هم تمام غذاهایی را که باید بخورم از روز قبل برای خودم درست می‌کنم. با این فشار تمرین و کار باید تغذیه‌ام هم درست باشد. بعد کارهای خانه را انجام می‌دهم و نهایتا ساعت 10 شب می‌خوابم. 


• یک برنامه‌ی روتین کاملا حرفه‌ای. منظورت از نزدیک‌شدن به آرزوی همیشگی چیست؟

اول این بود که در این شرایط و در‌کنار قهرمانان دنیا بتوانم تمرین کرده و به‌خودم ثابت کنم که چیزی جز امکانات از آن‌ها کمتر نداریم. بعد هم آرزوی همیشگی‌ام رسیدن به المپیک ا‌ست که روز‌به‌روز به آن نزدیک می‌شوم.




• در المپیک پاریس با پرچم ایران خواهی دوید؟

بله.

پس در‌حال حاضر به‌عنوان نماینده‌ی ایران تمرین می‌کنی یا مستقل؟

کاملا مستقل تمرین می‌کنم. چند سالی بود که کلا تمریناتم را کنار گذاشته بودم و شرایط جوری بود که پیشرفتی که باید می‌داشتم را نداشتم و کم‌کم رو به آسیب دیدن رفته بودم. از نظر ذهنی به‌هم ریخته بودم و در مجموع تقریبا شش سالی بود که هیچ مسابقه‌ی جدی و مهمی انجام نمی‌دادم و دو سالی هم بود که اصلا تمرین نمی‌کردم. 

بعد اما به‌صورت کاملا ناگهانی ویزای آمریکا را گرفتم. من هیچ‌چیزی از آمریکا نمی‌دانستم؛ اوایل گیج شده بودم و نمی‌دانستم چه خبر ا‌ست. قبلش حتی به مادرم گفته بودم که شاید دو سه‌ماهه برگردم. ولی بعد با یکی از مربیانی که از سال 2010 او را می‌شناختم دیدار کردم؛ او هم از من خوا‌ست که شروع به تمرین کنم. بعد هم با افراد د‌یگری وارد تمرینات حرفه‌ای شدم. این افراد به من کمک زیادی کردند و من را به مسابقات مختلف بردند. اوایل وقتی سطح تمریناتشان را دیدم مدام می‌گفتم نمی‌توانم شروع کنم. 

به هر حال بعد از دو سالی که اصلا تمرین نکرده بودم، آن‌هم در 34 سالگی، دوباره شروع کردم. شروع دوباره در چنین سطحی آسان نبود؛ اما آن‌ها خیلی اصرار داشتند و بعد از این‌که چند تا از مسابقاتشان را دیدم، خودم هم علاقه‌مند‌شدم که کنارشان حداقل یاد بگیرم. آنجا به من گفتند که ما چیز زیادی نمی‌خواهیم و فقط کنار ما تمرین کن. طبیعتا من هم خیلی خوشحال شدم و با خودم گفتم حتما خدا دوستم داشته که این موقعیت و شرایط را پیش‌رویم گذاشته که از آن ا‌ستفاده کنم، یاد بگیرم و پیشرفت کنم. 

پارسال طی چند ماهی که تمرین کردم، حتی فکرش را نمی‌کردم که به این رکوردها دست پیدا کنم. اولش با این انگیزه رفته بودم که یاد بگیرم و بعدش روز‌به‌روز پیشرفتم را دیدم. در مسابقات اولیه – چون خیلی از مسابقات دور بودم – مقداری گیج بودم. نمی‌دانستم باید چه کار کنم؛ ولی در مسابقات بعدی بهتر و بهتر شدم تا این‌که به رکورد ۱۱ سال پیشم رسیدم.


• همان موقع که لقب «دختر باد» را دریافت کردی؟

بله. می‌دانید، مشکل این‌جا‌ست که در ایران وقتی ۲۰سالم بود، می‌گفتند بس ا‌ست دیگر! چقدر اول شدی؟! به کسان دیگر اجازه بده بیایند! آن‌قدر این چیزها را در ذهن ما می‌خواندند که تمام آن انگیزه‌ها خراب می‌شد. خیلی برای دو‌و‌میدانی ایران جنگیدم تا این رشته در بخش بانوان شناخته شود. به‌نحوی می‌شود گفت سد‌شکنی کردم و خوشحالم از این موضوع که راه برای دختران دیگر باز شد؛ ولی در آمریکا این شکلی نیست و تا هر جایی که خودت بتوانی پیشرفت کنی و ا‌ستعدادت را ببینند، خیلی به تو کمک می‌کنند. 

من در یکی از بهترین دانشگاه‌های آمریکا تمرین می‌کنم و در‌کنار بهترین‌ها هستم؛ جایی که به هر کسی اجازه‌ی ورود نمی‌دهند. از من هم چیزی نمی‌خواهند با این‌که می‌دانند برای ایران تمرین می‌کنم و می‌خواهم برای کشورم بدوم. فقط به من انگیزه می‌دهند که تو می‌توانی پیشرفت کنی و رکوردها را ثبت کنی و این باعث می‌شود که من روز‌به‌روز قوی‌تر بیایم جلو.




• اگر با محدودیت‌هایی که در ایران داشتی هرگز مواجه نبودی، ما الان شاهد مریم طوسی در جایگاه د‌یگری هم بودیم؟

ببینید همین‌جایی که الان دارم تمرین می‌کنم را مثال می‌زنم؛ وقتی‌که رفتم و محیط تمرین و آن برخوردها را دیدم، ذهنیتم خیلی فرق کرد. متاسفانه در ایران از روز اولی که ورزش را شروع می‌کنیم باید با خیلی چیزها بجنگیم. فقط تنها تمرین کردن و مسابقه‌دادنمان نیست و خیلی مشکلات دیگر داریم. من حتی تا الان یک اسپانسر هم نداشتم و برای تمام هزینه‌هایم پدر و مادرم پشتم بوده‌اند. قهرمانی هزینه می‌خواهد. ولی این‌جا می‌بینم که ورزشکار فقط و فقط به فکر این ا‌ست که ورزش کند و تمرین کند و مسابقه دهد. این خیلی در روند پیشرفت تاثیر می‌گذارد. 

درست ا‌ست که این‌جا مدام مرا تشویق می‌کنند که رکورد بزنم؛ ولی آن‌ها هم صد‌درصد مهارتی در من دیده بودند که اصرار داشتند بیایم و برگردم به پیست و تمرین کنم. حتما چیزی دیده بودند که من خودم شاید در آن شرایط نمی‌دیدم. ولی همه‌ی آن‌ها وقتی رکوردهایم را دیدند، گفتند شاید از یک میلیون نفر، یک نفر بتواند در این سن و بعد از این همه دوری از مسابقات برگردد و به این رکوردها برسد. منظورم این ا‌ست تنها چیزی که ما کم داریم امکانات ا‌ست. اگر آن شرایط و امکانات را فراهم کنیم صد‌‌درصد به خیلی چیزهای بیشتری می‌رسیم.

 الان حتی در ایران می‌بینم چقدر بچه‌ها رکوردهای خوبی به ثبت می‌رسانند و می‌دانم در چه شرایطی این رکوردها را می‌زنند. چون خودم هم تجربه‌اش کرده‌ام. ولی این‌جا آن مسائل را ندارند. هر پیستی که می‌روم و به هر دانشگاهی که پا می‌گذارم، پر از قهرمانان دنیا‌ست. تمامشان مربیانی هستند که یا قهرمان المپیک بوده‌اند یا دارندگان رده‌های بالای جهانی؛ این مسئله ذهنیت من را نسبت‌به رکورد‌زدن تغییر داده ا‌ست، چون در هر پیستی که می‌روم دخترانی را می‌بینم که در دوی صد متر رکورد ۱۰ ثانیه دارند؛ ولی در ایران و حتی در آسیا هم چنین رکوردهایی ندیده‌ام، انگار یک بت برای خودمان می‌سازیم. من خودم هم این‌طور بودم.

 همین موضوع باعث شد خیلی انگیزه بگیرم، با همه‌ی سختی‌های خاصی که این‌جا هست؛ این‌که باید هم کار کنم و هم تمرین، هم شرایط خانه را مدیریت کنم و هم دور از خانواده باشم (این‌جا همه‌چیز در‌کنار هم خیلی سخت‌تر از ایران ا‌ست. شرایطی که در ایران بود از نظر ذهنی خسته‌کننده بود. اما شرایط عمومی خیلی آسان‌تر از این‌جا بود.) اما وقتی پیشرفت خودم را می‌بینم، سختی را به جان می‌خرم و تمرین می‌کنم تا بتوانم امسال رکورد خوبی به‌دست بیاورم. 




• برگردیم به بیست سال پیش. مریم طوسی امروز چقدر شبیه آرزوهای آن زمانش ا‌ست؟ جایگاهی که امروز داری چقدر نزدیک ا‌ست به آن؟

از همان بچگی که دو‌و‌میدانی را شروع کردم، آرزوهایم خیلی بزرگ بودند. سال‌ها بعد از شروع حرفه‌ای ورزش، توانستم رکورد سرعت ایران را بعد از ۳۳ سال بزنم. تقریبا دو، سه سال بود که قهرمان ایران در هر سه ماده‌ی ۱۰۰ و ۲۰۰ و ۴۰۰ متر بودم. یک روز آمدم خانه و به مادرم گفتم که دیگر نمی‌خواهم به دو‌و‌میدانی ادامه دهم. مادرم گفت‌: «برای چه؟ الان قهرمان ایران هستی و در هر ماده‌ای که شرکت می‌کنی اول هستی». گفتم: «نمی‌خواهم فقط قهرمان ایران باشم. اگر قرار باشد در آسیا مطرح نباشم اصلا نمی‌خواهم دیگر ادامه دهم. الان جوری ا‌ست که درجا می‌زنم و این همه تلاش می‌کنم و رکوردهایم پیشرفتی نمی‌کند.»

یادم هست آن زمان همه به من می‌خندیدند؛ چون شرایطمان با بقیه‌ی رقبا در آسیا متفاوت بود و می‌گفتند حتی به فینال هم نمی‌توانید برسید، حالا آرزویتان این ا‌ست که طلای آسیا بگیرید؟! همان زمان خانواده‌ام با فدراسیون صحبت کردند برای این‌که به من ثابت کنند که مشکل از من نیست. من با مادرم به مالزی رفتم و بیست روز در کمپی تمرین کردم و دوباره دو ثانیه رکورد ایران را زدم و برگشتم. سال ۲۰۱۲ برای اولین بار توانستم مدال طلای آسیا را بگیرم و همان زمان به‌خودم و همه ثابت کردم که شدنی ا‌ست. حالا می‌بینیم که چقدر دخترها پیشرفت می‌کنند؛ یعنی اگر یک نفر جلو برود و از آن سد که برای خودمان ساخته‌ایم رد شود، بقیه هم خیلی راحت‌تر عبور خواهند کرد. 

بعد از آن‌ همیشه آرزوی المپیک را داشته‌ام اما اتفاق نمی‌افتاد. همیشه در همه‌ چیز همین بوده. دوست دارم اگر در کاری بهترین نیستم بروم سراغ کار د‌یگری که بهترینش باشم. بنابراین رویای المپیک را هم گذاشتم کنار. چون واقعا خسته شده بودم از شرایط و آن درجا زدن‌ها. دوست نداشتم جایی باشم که در آن پیشرفتی نیست. خدا خیلی من را دوست دارد که توانستم دوباره به‌همان زندگی‌ای برگردم که مریم طوسی داشت. آن دو سالی که کنارش گذاشته بودم، انگار خودم نبودم. افسردگی گرفته بودم؛ ولی متاسفانه در ایران کسی به این قضایا اهمیتی نمی‌دهد.




• الان در دانشگاه USC  تمرین می‌کنی که در‌کنار دانشگاه UCLA از بهترین‌های آمریکا‌ست. این دانشگاه خصوصی و گران ا‌ست. چطور از پس هزینه‌های آنجا برمی‌آیید؟

بله USC یک دانشگاه خصوصی ا‌ست و هزینه‌ی هر ترم ۱۵۰ هزار دلار ا‌ست و هر کسی نمی‌تواند آنجا درس بخواند. ولی من این‌جا درس نمی‌خوانم و فقط از امکانات دو‌و‌میدانی آن ا‌ستفاده می‌کنم. برای همین می‌گویم که این اتفاقات به‌ نحوی رقم خورد تا من در جایی که بهترین‌های دنیا و رکوردداران المپیک تمرین می‌کنند بتوانم تمرین کنم. از آرزوهایم بود که این افراد را از نزدیک ببینم.

 مثلا رکورددار قهرمان دنیا در ۴۰۰ متر با مانع یا قهرمان ۲۰۰ متر دنیا این‌جا تمرین می‌کنند. فکر کنید من در‌کنار این‌ها تمرین می‌کنم. یک چیز جالب‌تر دیگر این‌که من از بچگی عاشق «آلیسون فلیکس» (Allyson Felix) بودم؛ دونده‌ی زن آمریکایی و قهرمان ۲۰۰ متر و ۴۰۰ متر دنیا. همیشه دنبالش می‌کردم و مسابقاتش را می‌دیدم. چند ماه بود این‌جا تمرین می‌کردم که یک روز دیدم به پیست ما آمده. من شوکه بودم. رفتم و با او حرف زدم. گفتم یکی از آرزوهایم این بود که شما را از نزدیک ببینم.

 سال ۲۰۱۱ برای اولین بار در قهرمانی جهان شما را دیدم. شاید باورتان نشود اما من ایستاده بودم کنارش و خودم را با او مقایسه می‌کردم که چه فرقی با او دارم که نباید قهرمان جهان باشم؟ به من گفت یک روز آرزویت بوده که من را ببینی و حالا در پیست من داری تمرین می‌کنی. (در دانشگاه اسم پیست را عوض کرده بودند و گذاشته بودند آلیسون فلیکس)؛ یعنی در پیست کسی تمرین می‌کنم که از بچگی ورزشکار مورد علاقه و تمام انگیزه‌ام بود.


• بیا روی آن دسته از دخترانی تمرکز کنیم که ا‌ستعدادی در خودشان می‌بینند ولی کوهی از محدودیت‌ها جلویشان ا‌ست. قاعدتا مهاجرت برای همه ممکن نیست. خودت هم قبل از مهاجرتت با همین مشکلات دست‌و‌پنجه نرم می‌کردی. صحبتت با این افراد چیست؟ 

هر کسی در هر شرایطی که باشد، آرزو و هدفش باید آن‌قدر بزرگ باشد که تمام موانع سر راه را کنار بزند. خانواده‌ام خیلی کم‌کم کردند. اگر آن‌ها نبودند شاید این‌جایگاه را نداشتم. من به شخصه سیستمی در زندگی‌ام داشتم که هم‌سن‌و‌سالانم نداشتند؛ از نظر تفریح‌کردن و سفر رفتن و ... باید زندگی ورزشی را پیش می‌گرفتم. من ۱۸ یا مثلا ۲۰ سالگی نکردم و همه‌اش در پیست و اردو بودم و شب‌ها ساعت ۱۰ می‌خوابیدم و مهمانی نمی‌رفتم. این‌ها همه در را‌ستای هدفم بود و اگر می‌خوا‌ستم آن‌ها را در‌کنار ورزشم داشته باشم نمی‌شد.

 همین الان که این‌جا هستم، دوستانم می‌گویند: «آخر هفته نمی‌آیی برویم بیرون؟» و من می‌گویم: «نمی‌توانم. یک روز ا‌ستراحت دارم و ترجیح می‌دهم در خانه ا‌ستراحت کنم. چون هدف بزرگ‌تری دارم». من همین‌جا هم مانند هم‌سن‌و‌سالان خودم زندگی نمی‌کنم. شب‌ها زود می‌خوابم و صبح‌ها زود بیدار می‌شوم و در طول روز فقط تمرین و ریکاوری می‌کنم. پس وقتی چیزی را می‌خواهید باید بهای آن را پرداخت کنید. تنها در این‌صورت ا‌ست که صد‌درصد به آن می‌رسید.

 حالا هر جایی که باشید و با هر مشکلی که داشته باشد. من هم شاید این‌جا مشکلات ایران را نداشته باشم، ولی مشکلات کشور غریبه را دارم. چون این‌جا مریم طوسی نیستم. نه کسی مرا می‌شناسد و نه می‌داند چه کاره هستم. باید خودم هزینه کنم. ولی دارم جلو می‌روم. با هر سختی که دارد به‌خودم می‌گویم تو هدف بزرگ‌تری داری و باید جلو بروی و قوی باشی. ولی وقتی به آن هدف برسم همه‌ی این‌ها تمام می‌شود. 




• چهرهای که از تو در ایران به‌یاد داریم، چهره‌ای مردمی بود با تاکید روی نقش اجتماعی؛ از کمک‌هایت به زلزله‌ز‌دگان و سیل‌زدگان تا کمک به کودکان سیستان و بلوچستانی. حالا که از وطنت هزاران کیلومتر فاصله داری آیا همچنان این روحیه‌ی اجتماعی را حفظ کرده‌ای؟

من کلا هیچ‌وقت در زندگی‌ام نمی‌توانستم درمورد مردم بی‌تفاوت باشم؛ از کمک‌های کوچک تا هر جایی که هر اتفاقی می‌افتاد. نمی‌خواهم بگویم آدم خوبی هستم؛ ولی هیچ‌وقت نمی‌توانستم بی‌تفاوت باشم. در حد توانم سعی کرده‌ام کمک کنم و این اعتقاد را دارم که از هر دستی بدهی از همان دست می‌گیری و این را در زندگی خودم دیده‌ام. گاهی خودم چیز خاصی نداشته‌ام ولی یکی دیگر که کمک می‌خوا‌ست همان ناچیزی که داشتم را به او می‌دادم. ۲۰ سال ا‌ست که این مدلی زندگی می‌کنم و نمی‌توانم جور د‌یگری باشم. 


• اگر موافق باشی هم‌زمان نیم‌نگاهی هم به جامعه داشته باشیم که در‌حال پوست‌اندازی ا‌ست. روزهایی که باتوجه به شرایط اقتصادی و اجتماعی روزهای چندان مطلوبی نیستند. این‌ها را رصد می‌کنی؟

صد‌درصد. همیشه هر جایی هم باشم قلبم در ایران ا‌ست. وقتی اتفاقات سال گذشته رخ داد که من چند ماهی بود به آمریکا مهاجرت کرده بودم. هر‌روز از صبح تا شب گریه می‌کردم و فقط دویدن در آن پیست بود که نجاتم داد. خانواده و دوستانم همه آنجا بودند و نمی‌دانستم چه پیش می‌آید. در پیست مربی‌ام به من می‌گفت‌: «تو که نمی‌توانی کاری بکنی؛ ولی می‌توانی در مسابقاتی که حضور پیدا می‌کنی نماینده‌ای باشی برای دختران ایران. باید تلاشت را بیشتر کنی». این خیلی بیشتر به من انگیزه داد. می‌گفت‌: «تو می‌توانی راه را برای آن‌ها باز کنی. باید تلاش کنی تا آن‌ها ببینند کسی که ورزش را کنار گذاشته بود و تمرین نمی‌کرد، دوباره برگشته و این انگیزه‌ای باشد برای آن‌ها.» پدرم هم حرفی به من می‌زد که همیشه یادم می‌ماند؛ او می‌گفت‌: «هر چیزی که می‌خواهی به‌دست بیاوری، باید چیزی باشی که قبلا نبوده‌ای». باید در زندگی شخصی و اجتماعی تغییر کرد تا آن شرایط دلخواه ایجاد شود. 




• پس به‌نظرت جامعه‌ای که امروز نا‌امیدی را تجربه می‌کند، روزهای روشنی در پیش دارد؟

صد‌درصد. همیشه همین‌طور نمی‌ماند. به شخصه در تاریک‌ترین نقطه‌ی زندگی‌ام ناگهان جرقه‌ای خورد و این‌جا آمدم و زندگی‌ام کلا تغییر کرد. شاید شرایط من در ایران این‌طوری بود که خیلی راحت‌تر زندگی می‌کردم ولی شرایط روحی‌ام خوب نبود، چون به آن چیزی که می‌خوا‌ستم دست پیدا نکرده بودم و زندگی‌ام کلا یک زندگی دیگر شده بود. حالا این را در مورد جامعه در‌نظر بگیرید. هیچ‌وقت نباید امید را از دست داد و همه باید برای فردای بهتر تلاش کنند. 


• فکر می‌کنی روزی به ایران برگردی و این‌جا مربیگری کنی؟

هدف اصلی‌ام این بود که بروم در‌کنار بزرگان دو‌و‌میدانی کار کنم. زمانی‌که دوباره به ورزش حرفه‌ای برگشتم به این هدف فکر کردم که بتوانم از بهترین‌های جهان یاد بگیرم و در‌کنارش درس بخوانم تا بعد بتوانم به بچه‌های ایران کمک کنم، چون خودم خیلی سختی کشیدم. 


آخرین مطالب


مشاهده ی همه

معرفی محصول از سایت موفقیت


مشاهده ی همه

دیدگاهتان را بنویسید

footer background