menu button
سبد خرید شما
گفت وگو با دکتر «احمد حلت» درباره‌ی 26 سالگی مجله‌ی موفقیت
موفقیت  |  1403/02/20  | 

گفت وگو با دکتر «احمد حلت» درباره‌ی 26 سالگی مجله‌ی موفقیت

هرگز رویا‌فروشی نکردیم

بیست‌و‌پنجم شهریورماه 1402، مجله‌ی موفقیت وارد بیست‌و‌ششمین سال فعالیتش شد. طی سه دهه‌ی گذشته بسیاری از مجله‌ها و نشریه‌ها آمدند، اما هر یک به نحوی به تیر غیب گرفتار شدند؛ یا به دلیل توقیف و سانسور از ادامه‌ی راه باز ماندند یا آنکه موانع مالی دست‌به‌دست هم داد که پرشمار نشریه و مجله، یکی پس از دیگری متوقف شوند. مجله‌ی موفقیت و برخی دیگر نشریه‌های عمومی – فرهنگی از معدود مجله‌هایی هستند که به‌رغم فشارهای مالی، حقوقی و محدودیت‌های سیاسی هم‌چنان سرپا هستند. به بهانه‌ی بیست‌و‌شش سالگی موفقیت به دیدار دکتر «احمد حلت»، صاحب امتیاز و مدیر‌مسئول مجله موفقیت رفتیم و در گپ‌‌وگفتی صریح، ضمن مروری بر تاریخچه‌ی مجله، نقد‌های وارد بر این نشریه را نیز از نگاه منتقدان مطرح کردیم. دکتر احمد حلت در پاسخ به ادعای منتقدان که عنوان می‌کنند موفقیت امید‌های واهی داده و رویافروشی کرده است می‌گوید:«مطلقا رویافروشی نکردیم. مدعیان منتقد مصداق‌های رویافروشی موفقیت را رو کنند. مارکت رویافروشی سال‌ها بعد از موفقیت شکل ‌گرفت و رواج یافت. من باید زیر تیغ تیز انتقاد مردم باشم. در مقطعی از زمان که در جامعه یاس و افسردگی و منفی‌گرایی حاکم بود، پرچم مثبت‌نگری برداشتم. آن طرف دنیا آقای سلیگمن با مجله‌ی روان‌شناسی مثبت‌گرا و من این طرف با مجله‌ی موفقیت این کار را کردیم. او هرگز مورد توبیخ قرار نگرفت. ما هم مسیر درست را آمدیم. ولی به روایتی، ۵۰ هزار جوان امروز با یک دوره کلاس و خواندن کتاب، پرچم مربی انگیزشی را در دست گرفته‌اند. من هرگز خودم رویا‌فروشی و پکیج‌فروشی نکردم. دوره‌های موفقیت ارزان‌ترین هزینه‌ها را در آن زمان داشت و من سعی می‌کردم آن چیزی را که یاد گرفته‌ام، منتقل کنم. اما بعد از اینکه من به طور تخصصی وارد رشته‌ی روان‌شناسی شدم و تحصیلات آکادمیک خود را ادامه دادم، به جایی رسیدم که در دانشگاه چند استاد مناظره گذاشتند و همان‌جا مرا دعوا کردند. من خودم را تعدیل کردم، چون اگر تغییر نکنید محکوم به نابودی و فنا هستید. مردم یک حلت سی سال پیش را می‌بینند و یک حلت امروز را. حلت تغییر کرده است. افکارش تغییر کرده و اندیشه‌هایش هم عوض شده است. وقتی صحبت می‌کنم، از روان‌شناسی آکادمیک بهره می‌گیرم. من اولین ایرانی هستم که قانون جذب را نقد کردم و کتابی در این مورد دارم. اگر به مقاله‌های مجله مراجعه کنید، می‌بینید که ما دقیقا در مقابل قانون جذب ایستادیم؛ به این معنا که در ذهن مردم آمده بود که فکری در ذهن داشته باشید و خلق می‌شود! من نقادی را از درون خودم شروع کردم. پس مسیر موفقیت را ببینید و یک مطلب برای من بیاورید که رویافروشی باشد.»

• پیش‌شماره‌ی موفقیت در ۲۵ شهریور ۱۳۷۷ منتشر شد. شما آن زمان ۳۷ ساله بودید. چه شد که به صرافت تاسیس مجله‌ی موفقیت افتادید؟

آن سال‌ها کلاس‌های تندخوانی و تقویت حافظه را در موسسه‌ی تندخوانی نصرت شروع کرده بودم. بین کلاس‌ها، ده، پانزده دقیقه هم موضوع‌های مرتبط با موفقیت را درس می‌دادم. از این مباحث در کلاس‌ها ا‌ستقبال زیادی شد. تمام سانس‌های کلاس‌ها پر بود و تدریجا شعبه‌ها هم افزایش پیدا کرد. آنجا حس کردم باید راهکاری باشد تا اطلاعات بیشتری به مردم بدهم و با مخاطب‌های بیشتری در ارتباط باشم. در آن زمان پر‌تیراژ‌ترین مجله‌ی ایران حوادث بود؛ هفته‌نامه‌ای که پنج‌شنبه‌ها منتشر می‌شد و عمدتا هم اخبار منفی را منعکس می‌کرد: یک نفر، سر چند نفر را برید، یک نفر کشته شد و... پس فکر کدیم که کشور مجله‌ای با رویکرد مثبت نیاز دارد و به‌جای این‌که برای یک نفر صحبت کنم برای هزاران نفر صحبت می‌کنم. به لطف خدا اتفاق‌های خوبی رخ داد. 

انگیزه‌ی اصلی من‌، بالا‌بردن مخاطب‌های مسیر موفقیت بود. این دلایل شخصی بود و از طرفی شرایط اجتماعی هم بعد از جنگ تغییر کرده بود. شهرها و فضای عمومی جامعه در سال‌های دهه‌ی هفتاد تدریجا تغییر کرد. مثلا شهرداری شروع کرد به رنگ‌آمیزی در و دیوار شهر. حتی به مغازه‌ها پول می‌دادند و کمک می‌کردند که مغازه‌هایشان و کرکره‌ها را رنگ کنند. آرام‌آرام سایه‌ی جنگ از کشور دور شد و این تحول و میل به رفاه و موفقیت در کشور رواج یافت. هم‌زمان با آن‌، مردم دنبال امکان‌هایی دیگر برای سرگرمی و آموزش بودند. بخشی از مردم هم خوراک فکری‌شان را از موفقیت و نشریه‌های دیگر می‌گرفتند. به‌نظرم در آن زمان همه در‌حال تغییر بودند و برای این تغییر، داشتند راه‌های مختلفی را امتحان می‌کردند. یکی از آن را‌ه‌ها هم موفقیت بود. مجموعه‌ی انگیزه‌های شخصی و شرایط اجتماعی دست به‌دست هم داد تا موفقیت متولد شد. 



• انتخاب نام موفقیت برای مجله چطور رقم خورد؟

به‌نظرم ‌رسید «موفقیت» کلمه‌ی جامع و مانعی ا‌ست. مفهوم جادویی موفقیت در تمام ابعاد زندگی می‌تواند اثر بگذارد. همچنین همان موقع‌ها برخی نشریه‌های پرشمارگان دنیا را بررسی کردم. مجله‌ای به‌نام success در آمریکا چاپ می‌شد که البته رویکردش کاملا متفاوت بود و بیشتر به مسائل بیزینس می‌پرداخت. در‌نهایت به این جمع‌بندی رسیدم که موفقیت عنوانی موثر و راه‌گشاه و شفاف ا‌ست که می‌تواند بر پیشانی مجله بنشیند. 


• در آغاز راه مهم‌ترین ماموریت‌های موفقیت چه بود؟

ما اهداف متعددی را دنبال می‌کردیم. از جمله‌ی مهم‌ترین ماموریت‌های مجله‌ی موفقیت اشاعه‌ی فرهنگ مثبت‌نگری ا‌ست. در سرمقاله‌ی نخستین شماره نوشتم که لزومی ندارد فقط به ایده‌های منفی و مخرب بپردازیم و خوب ا‌ست در‌کنار یاد‌آوری نقصان‌ها،  از کامیابی‌ها و موفقیت‌ها و درستکاری‌ افراد هم سخن گفته شود. رویکرد ما آن بود که بر انتقال تجربه‌ی آدم‌هایی متمرکز شویم که در مسیر زندگی به کامیابی رسیدند. 


• ا‌ستقبال از نخستین سال‌های فعالیت موفقیت چگونه بود؟

در آغاز ا‌ستقبال بد نبود و مخاطب‌ها از همان آغاز به موفقیت توجه داشتند. اما ا‌ستقبال از موفقیت در نخستین شماره‌ها و ماه‌ها انتشار با انتظار ما تا حدی فاصله داشت. یادم می‌آید در نمایشگاه مطبوعات غرفه‌ای جمع‌و جور راه انداختیم و از فرصت نمایشگاه مطبوعات برای معرفی موفقیت و ارتباط گرفتن با مخاطب‌ها ا‌ستفاده کردیم و با مخاطب‌ها حرف می‌زدیم. در زمان نخستین حضور مجله‌ی موفقیت در نمایشگاه مطبوعات، چند شماره از مجله منتشر شده بود و همان‌جا وعده کردیم و قول دادیم که موفقیت بتواند در ادامه‌ی فعالیت و سال بعد یکی از پر‌شمارترین مجله‌های ایران باشد. با سخنرانی، گفت‌وگو و ارتباط عاطفی با مخاطب‌ها تدریجا شبکه‌ی روابط متقاضیان مجله‌ی موفقیت شکل گرفت.

جالب ا‌ست بدانید قبل از این‌که مجله‌ی موفقیت چاپ شود در دانشگاه تربیت معلم حصارک سخنرانی داشتم و در حین سخنرانی از ایده‌ی راه‌اندازی مجله موفقیت حرف زدم و رویکرد مجله را برای دانشجویان حاضر تشریح کردم. آنجا بیش از سیصد نفر ترغیب شدند شماره‌ی نخست مجله را پیش‌خرید کرده و اشتراک آن را تهیه کنند. با همان منابع تامین‌شده از پیش‌فروش اشتراک مجله به سیصد نفر بخش قابل‌توجهی از هزینه‌های اولیه‌ی چاپ و انتشار مجله موفقیت تامین شد. پیش‌فروش 300 نسخه مجله در‌حالی بود که تا آن لحظه مجوز مجله و رویکرد آن تعیین تکلیف شده بود. با برقراری ارتباط موثر با مخاطب‌ها در آن دانشگاه دانشجویان مجاب شدند که چنین مجله‌ای مورد نیاز ا‌ست.

 افتخار موفقیت آن ا‌ست که نخستین سرمایه‌گذاران مجله‌ی موفقیت دانشجویان بودند. با انتشار شماره‌های نخست، رفته‌رفته مجله جای خودش را میان مخاطب‌ها باز کرد و ما هم در مجله‌ی موفقیت برای جبران همدلی و حمایت دانشجویان مشترک تا مدت‌ها بعد موفقیت را رایگان برای آن 300 نفر می‌فرستادیم! 




• رشد موفقیت از چه زمانی به‌طور محسوس رقم خورد؟

مجله‌ی موفقیت در پنجمین سال فعالیتش به اوج رسیده بود و آن‌قدر پرمخاطب و انگیزه‌ساز و در عین‌حال پول‌ساز شده بود که پیشنهاد وسوسه‌انگیز میلیاردی برای واگذاری پنجاه درصد سهام مجله موفقیت مطرح شد. با آن پول می‌شد پنت‌هاوسی عالی در محله‌ای بالا شهر و اتومبیلی خیلی عالی خرید. من هم می‌گفتم این شراکت را بپذیریم. اما خانم «سهیلا ثقفی»، سردبیر مجله با واگذاری نیمی از سهام موفقیت مخالف بود. در همه‌ی این سال‌ها سهم خانم ثقفی در رشد و اثرگذاری مجله موفقیت بسیار پررنگ و موثر بوده ا‌ست. 


• یادتان هست شمارگان مجله موفقیت چند‌هزار نسخه بود؟

می‌دانید که شمارگان نشریه‌ها محرمانه ا‌ست. ولی می‌توان ادعا کرد در ادوار مختلف مجله‌ی موفقیت بالاترین شمارگان را داشته ا‌ست. ما طی سال‌های متوالی از نیمه‌ی دهه‌ی هشتاد تا اواخر دهه‌ی نود خورشیدی جزء پنج نشریه‌ی اول کشور از حیث شمارگان و فروش بودیم. یادم هست در دوره‌ای از فعالیت مجله‌ی موفقیت، فقط کار صحافی و بسته‌بندی مجله و توزیع آن به‌دست مخاطب ده روز متوالی با ساعت‌ها اضافه‌کاری انجام می‌شد. 


• موفقیت در دهه‌ی هفتاد و هم‌زمان با تحولات اجتماعی دولت اصلاحات کار خود را شروع کرد و کم‌و‌بیش مطبوعات به‌نسبت این سال‌ها حدی از آزادی عمل بیشتری داشتند. آیا آزادی عمل مطبوعات در آن سال‌ها تاثیری در رشد موفقیت داشت؟

ناگفته پیدا‌ست که آزادی بیان و امکان سخن‌گفتن مایه‌ی حیات و تاثیر‌گذاری رسانه‌ها ا‌ست و مجله‌ی موفقیت هم به‌عنوان یک نشریه از این قاعده مستثنی نیست. منتها مجله‌ی موفقیت رسانه‌ای خبری و سیاسی نبود که با محدودیت‌های دست‌پاگیر سیاسی و امنیتی روبه‌رو شود. بر این اساس هر چند تامین آزادی بیان و آزادی عمل رسانه‌ها از وظایف و ویژگی نظام‌های سیاسی باز و آزاد و دموکراتیک ا‌ست، متاسفانه این مقوله در ایران چندان محل توجه نیست. اما ما همواره سعی کردیم در حوزه‌ی ماموریت‌های موفقیت درباره‌ی زندگی‌، آموزه‌های سبک زندگی و کامیابی و ... جسورانه و خلاقانه عمل کنیم؛

 این‌که چقدر در این موضوع موفق بودیم را باید مخاطب بگوید. از طرفی تیم گرداندگان موفقیت همواره سعی کرده ا‌ست فارغ از اراده و مطلوب نهادهای قدرت دنبال پاسخ به نیاز‌ها و کنجکاوی‌ها مخاطب باشد و ما در انجام ماموریت‌های‌ مجله متاثر از دولت‌ها و سیا‌ست‌ها نبودیم. چنانچه در شش ماه دوم سال 1401 هم با توجه به فضای اجتماعی حاکم بر جامعه، مجله‌ی موفقیت از امید، آزادی، زنانه‌های یک سرزمین و مطالبه‌ها مردم در حیات اجتماعی سخن گفت. 




• سال‌های دهه‌ی هفتاد و هشتاد، نسلی که متولد دهه شصت بودند کمابیش جوان و نوجوان بوده و به سن مجله‌خواندن و فیلم‌دیدن رسیده بودند. فکر می‌کنم بخش قابل‌توجهی از مخاطبان شما همان دسته از افراد بودند.

نکته‌ی جالب این‌که ما یک تنه کار فضای مجازی امروز را انجام می‌دادیم. در ایران نشریه‌ای نداشتیم که رویکردش کامیابی و توانگری باشد. مسیری را انتخاب کرده بودیم که مخاطب‌ها به مطالبش نیاز داشتند. آرزویم این بود که خرید و دست‌گرفتن مجله‌ی موفقیت از‌سوی مخاطب‌های جوان به‌عنوان یک پُز روشنفکری و موفقیتی باشد و حس خوبی به آن‌ها بدهد و مسخره‌شان نکنند و به آن‌ها موج منفی ندهند. با همین تمهید‌ها و آرزوها تدریجا مجله‌ی موفقیت در سبد خرید خانواده‌ها قرار گرفت.

 در مقطعی به‌قدری مخاطب‌های ما زیاد شده بود که شرمسار از این همه مهر مردم می‌شدیم. اگر یک ساعت تاخیر می‌افتاد آسیب می‌دیدیم و تلفن نشریه یک بند زنگ می‌خورد. نکته‌ی جالب‌تر این‌که گروهی که مخاطب ما بودند، موفقیت را برای بچه‌ها می‌خریدند. مجله دست به‌دست می‌شد. در برخی شهرها یک نسخه‌ی مجله ۵-۶ خانواده را پوشش می‌داد. دو سه روز یک نفر می‌خواند و می‌داد به نفر بعد. این حس خوب به این‌صورت ایجاد شده بود.

 همان‌طور که گفتید افراد به دنیا آمده در فاصله سال‌های دهه شصت با ما رابطه گرفتند. الان هم هر موقع خسته می‌شوم، نامه و پیامی از آن دوران را نگاه می‌کنم و جان می‌گیرم. گاه جمله‌ای یا آموزشی به مخاطب‌ها به تغییر نگرش و بهبود فرد کمک می‌کرد. در سرآغاز تمام صفحه‌های مجله جمله‌های نغز و حکیمانه‌ای ارائه می‌شد. بعدها نشریه‌های د‌یگری هم ایده گرفتند، ولی این یادگاری برای ما بود. برخی اوقات می‌گفتند یک جمله بزرگان تاثیر بسزایی روی ما دارد. 


• فکر می‌کنید مهم‌ترین دستاورد موفقیت در ۲۶ سال فعالیتش چیست؟

به‌نظرم همین که مجریان تلویزیون و صدا و سیمای ما به‌جای خسته نباشید می‌گویند (شاداب باشید) و هزاران نفر بعد از آن در رویه‌ی گفت‌وگو و تفکرشان تغییراتی ایجاد شد، موفقیت سهم خود را گرفته ا‌ست. 




• از 26 سالگی موفقیت راضی هستید؟

موفقیت ماجراهای زیادی را از سر گذرانده ا‌ست. در این سال‌ها هم‌زمان با اوج گرفتن شبکه‌های مجازی در ایران و دنیا، شمارگان تمام کتاب‌ها و نشریات مکتوب در دنیا به‌شدت افت کرد. به‌جز یکی دو کشور مانند ژاپن که هنوز روزنامه‌هایی با ۶-۷ میلیون شمارگان دارند‌، اما در عموم کشورها بیش از ۹۰ درصد شرکت‌های انتشاراتی افولی داشتتند. مجله‌ی موفقیت هم با چنین موقعیتی روبه‌روست. ولی مجموعا از راهی که موفقیت آمده ا‌ست حس خوبی دارم؛ همچنان با تمام دشواری‌های راه و با این‌که در ۵ سال گذشته سوبسید سنگین برای چاپ و انتشار مجله دادم، همچنان در کل رضایت خاطر دارم. برند موفقیت همچنان ماندگار ا‌ست.


• فکر می‌کنید موفقیت طی ۲۶ سال فعالیتش چه کارهایی می‌توانست انجام دهد که به‌خاطر شرایط اجتماعی و اقتصادی عملا به آن کارها و فعالیت‌ها نپرداخت؟

ایران کشور عجیبی ا‌ست. در همه جای جهان، از افراد موثر و کارآمد و موفق در حوزه‌های مالی و تجارت و دیگر بخش‌ها ا‌ستقبال می‌کنند و آن‌ها عکس جلد مجله‌ها می‌شوند، اما در ایران به‌خاطر شرایطی که هست، خیلی از بزرگان توانگر کشور که از نظر مالی وضع خوبی داشتند، می‌ترسیدند روی صفحه بیایند. بحثی به‌نام چشم زدن داریم و یادم ا‌ست وقتی رفتم با چند نفر از بزرگان مصاحبه کنم، با این‌که مصاحبه‌تمام می‌شد، بعد از آن خواهش می‌کردند که مصاحبه را چاپ نکنیم!

 یکی از این افراد آقای سعید کریمیان، یکی از خلاق‌ترین و جسورترین جوان‌ها بود. در آن زمان با او مصاحبه کردیم. همه‌ی کارها آماده شد و شب مجله برای چاپ رفته بود که زنگ زد و گفت مشاورانم گفته‌اند اگر جلوی چشم بیایم، نابود می‌شوم! مشکلاتی به این‌صورت داشتیم که اگر کسی بخواهد روی صفحه‌ی اول مجله موفقیت بیاید می‌ترسید که مبادا فردا مثلا اداره‌ی دارایی مالیات سنگینی برایش ببرد یا مشکل‌هایی از این قبیل برایش پیش بیاید. این‌جا یادآور می‌شوم که چه آن زمان و چه الان عضو کوچکی از خانواده موفقیت بودم. اگر این کار تیمی و مشترک نبود، هیچ زمان موفقیت خلق نمی‌شد.




• فکر می‌کنید امیدها و چشم‌اندازها و توصیه‌های مثبت‌نگرانه‌ی مجله‌ی موفقیت در این سال‌ها در موضوعات مختلف زندگی که به مخاطب ارائه می‌شد، چقدر‌واقع‌بینانه و متناسب با شرایط اجتماعی جامعه ما بود؟

ما با امید زنده‌ایم. ولی متاسفانه عملکرد غلط دولت‌ها در طی این سال‌ها همیشه نقطه‌ی منفی مقابل پیام‌های موفقیتی بود. مطلبی را از کارگردان و تهیه‌کننده‌ی سریال خانه سبز شنیدم و دیدم که می‌گفت پشیمانم خانه‌ی سبز را در آن روزها ساختم و پشیمانم که از امید و سبزی صحبت کردم. از خودم پرسیدم: «حلت! تو هم پشیمانی از این‌که این گذشته را داری؟» و گفتم نه! من طبق مقتضای شرایط کشور عمل کردم. اگر توانسته باشم فقط در یک نفر، یک تغییر مثبت در زندگی و خانواده‌اش ایجاد کرده باشم موفق شده‌ام.

اخیرا به یکی از شهر‌های جنوبی کشور رفته بودم و جوانی که صاحب یک پاساژ طلافروشی بود، من را برای افتتاح دعوت کرد. او به من گفت که با کمک آموزه‌های مجله موفقیت توانستم عزت‌نفسم را بالا ببرم و همه‌ی وجودم را خوا‌ستن کنم و متاثر از آن آموزه‌های ارائه‌شده از‌سوی موفقیت امروز این‌جا هستم. همین به‌نظرم کفایت می‌کند. 

منتقدین می‌گویند مجله‌ی موفقیت رویافروشی می‌کند؛ یعنی در روایت‌ از زندگی‌، کامیابی و خرسندی چندان واقع‌بینانه عمل نمی‌کند.

مارکت رویافروشی سال‌ها بعد از موفقیت شکل ‌گرفت و رواج یافت. من باید زیر تیغ تیز انتقاد مردم باشم. در مقطعی از زمان که در جامعه یاس و افسردگی و منفی‌گرایی حاکم بود، پرچم مثبت‌نگری برداشتم. آن طرف دنیا آقای سلیگمن با مجله‌ی روان‌شناسی مثبت‌گرا و من این طرف با مجله‌ی موفقیت این کار را کردیم. او هرگز مورد توبیخ قرار نگرفت. ما هم مسیر درست را آمدیم. ولی به روایتی، ۵۰ هزار جوان امروز با یک دوره کلاس و خواندن کتاب، پرچم مربی انگیزشی را در دست گرفته‌اند.

 من هرگز خودم رویا‌فروشی و پکیج‌فروشی نکردم. دوره‌های موفقیت ارزان‌ترین هزینه‌ها را در آن زمان داشت و من سعی می‌کردم آن چیزی را که یاد گرفته‌ام، منتقل کنم. اما بعد از این‌که من به‌طور تخصصی وارد رشته‌ی روان‌شناسی شدم و تحصیلات آکادمیک خود را ادامه دادم، به‌جایی رسیدم که در دانشگاه چند ا‌ستاد مناظره گذاشتند و همان‌جا مرا دعوا کردند. من خودم را تعدیل کردم، چون اگر تغییر نکنید محکوم به نابودی و فنا هستید. مردم یک حلت سی سال پیش را می‌بینند و یک حلت امروز را. حلت تغییر کرده ا‌ست. افکارش تغییر کرده و اندیشه‌هایش هم عوض شده ا‌ست. وقتی صحبت می‌کنم، از روان‌شناسی آکادمیک بهره می‌گیرم.

من اولین ایرانی هستم که قانون جذب را نقد کردم و کتابی در این مورد دارم. اگر به مقاله‌های مجله مراجعه کنید، می‌بینید که ما دقیقا در مقابل قانون جذب ایستادیم؛ به این معنا که در ذهن مردم آمده بود که فکری در ذهن داشته باشید و خلق می‌شود! من نقادی را از درون خودم شروع کردم. پس مسیر موفقیت را ببینید و یک مطلب برای من بیاورید که رویافروشی باشد.» 



• شما معتقدید بین امیدآفرینی واقع‌بینانه و امید کاذب و واهی تمایزی وجود دارد. شما در موفقیت سعی کردید کم‌وبیش مسیر واقع‌بینانه‌ای را دنبال کنید؟

دقیقا و قطعا مجله‌ی موفقیت این کار را کرده ا‌ست. احمد حلت سی سال پیش با بیست سال پیش و ده سال پیش متفاوت ا‌ست. الان هم با تمام این سه دهه متفاوت ا‌ست. در مهد روان‌شناسی دنیا- آمریکا- جوانی به‌نام «آنتونی رابینز» می‌آید و کار انگیزشی می‌کند، اما دانشگاه و روان‌شناسی با او مخالفت نمی‌کنند. ما نیاز به تغییر و انرژی مثبت و حال خوب داریم. هیچ‌کسی هم نمی‌تواند از این غافل شود. تمام تغییرات جهان هم نشان می‌دهد بین امید و موفقیت رابطه‌ی معناداری وجود دارد.

 اگر از روز اول فکر کنید نمی‌توانید به موفقیت برسید، قطعا انرژی خوبی برای ادامه‌ی راه ندارید. مربیان انگیزشی، کلاس‌ها و مجله‌ی موفقیت می‌تواند کمک کند روحیه‌ی افراد مثبت باشد تا با چالش‌ها مبارزه کنند؛ بدون این‌که فرد از واقعیت‌ها و محدودیت‌ها دور بیفتد. اگر زندگی رنج بردن ا‌ست، ناگزیر در رنج‌ها باید معنا یافت؛ معنایی مانند گذشت و فداکاری. آن زمان دیگر رنج‌ها ما را آزار نمی‌دهد. در‌کنار کار سخت و مسیر دشوار، باید کسانی هم کنار ما باشند تا به حضورشان دلگرم باشیم. امروز از این افراد به‌عنوان «کوچ» یاد می‌کنند، ولی آن زمان و سال‌های پیشین، مجله‌ی موفقیت دقیقا یک کاتالیزور بود.

 ما همیشه یک‌شبه ثروتمند شدن را رد کرده‌ایم و گفته‌ایم هر چیز کنسروی مانند ترک اعتیاد در ده روز یا لاغری در یک‌ماه بیراهه ا‌ست و اصلا ربطی به موفقیت ندارد! تفاوت رویافروش‌های امروزی با مجله موفقیت همین ا‌ست که هیچ‌وقت امید واهی وعده‌های دروغ به مخاطب نداده‌ایم. ما همواره گفتیم در راه موفقیت چالش دارید و مسیر بسیار دشوار ا‌ست. قصه‌ی ما ساده ا‌ست. ما با مجله‌ی موفقیت می‌خوا‌ستیم کنار مخاطب باشیم و به او حال خوب بدهیم و امیدواری واقع‌بینانه را در دل مخاطب زنده نگه‌داریم. اما رویافروش‌ها فقط به فکر جیب خود هستند‌.و چندان از واقعیت‌ها، محدودیت‌ها، سختی‌ها و دشواری‌های راه حرفی نمی‌زنند. من در صف اول مخالفت با رویافروشی‌ها هستم. 


• فکر می‌کنید انگیزه و اصرار منتقدین به ادعای رویافروشی موفقیت چیست؟

مطلقا رویافروشی نکردیم. مدعیان منتقد مصداق‌های رویافروشی موفقیت را رو کنند. منتقدان همیشه و همه جا هستند‌.و نقدهای منتقدانه روی سر ما‌ست. ولی عده‌ای در بازار مدام برچسب رویا‌فروشی می‌زنند. ما هرگز رویا‌فروشی نکرده‌ایم و هرگز به مردم نگفته‌ایم یک‌شبه می‌توانید به نتیجه برسید. جالب ا‌ست بدانید یک‌صدم فعالیت موفقیت در حوزه‌ی توانگری ا‌ست. موفقیت طی 26 سال فعالیتش علاوه بر ارائه‌ی آموزه‌های توانگری، در حوزه‌ی بهبود روابط، بالا‌بردن خرد و دانایی و مطالبه‌گری نیز نقش‌آفرین بوده ا‌ست. 



• موفقیت در سال‌های اخیر تا حدی از رویکرد‌های روان‌شناسی رفتاری و فردی و مهارت‌های زندگی هم به‌معنایی گذر کرده و بیشتر به موضوعات اجتماعی توجه دارد. فکر می‌کنید این تغییر رویکرد در این سال‌ها بازتابی از تغییر فضای اجتماعی ا‌ست؟

موفقیت هیچ‌وقت نسبت‌به رنج و درد مردم بی‌اعتنا نبوده ا‌ست و همواره سعی کردیم در حوزه‌ی ماموریت‌ خویش، کنار مردم باشیم. بدیهی‌ست ما هم مانند دیگر مردم از تحولات اجتماعی تاثیر می‌پذیریم. از طرفی چندی‌ست گروه فعال، جوان و باهوشی به ما ملحق شده‌اند و رویکرد مجله را هم‌را‌ستا با فضای جامعه و مطالبه مردم پیش می‌برند و از آن راضی هستم. 


• خاطره‌ای بگویید که در این زمان طولانی ۲۶ سال شاید هنوز برای شما زنده ا‌ست.

یکی از خاطراتم مربوط به نوروز یکی از سال‌ها‌ست. برای مسافرت به کیش رفته بودم. ۲۷-۲۸ اسفند بود و هنوز ۴۸ ساعت از انتشار مجله موفقیت نگذشته بود. در ترام عکس پشت جلد مجله، تصویری کارتونی از خانم و آقایی در ساحل دریا بود. کسانی در حوزه‌ی علمیه به آن تصویر معترض شدند و به‌دنبال راه‌اندازی راهپیمایی بودند و تهدید کردند که مجله را می‌بندند. عین دو هفته‌ی عید زیر فشار بودیم. همان روز آقای «ابراهیم حلت»، مسئول دبیرخانه‌ی مجله سخت نگران بود و می‌گفت ناگزیریم قید ادامه‌ی کار موفقیت را بزنیم و می‌گفت ما تا همین‌جا هم رسالت‌ خویش را انجام دادیم. بعد از عید با حوزه و گروه‌های مختلف در ارشاد صحبت کردیم و توانستیم مجابشان کنیم که سوءتفاهمی پیش‌آمده ا‌ست و یک نقاشی نمی‌تواند کل سیا‌ست مجله را نشان دهد. این یکی از خاطره‌ای تلخم در دوران فعالیت موفقیت بود که مجله تا آستانه‌ی توقیف رفت. 

روزهای شیرین و تلخ بسیاری در سه دهه‌ی گذشته داشتیم. به‌رغم چالش‌های متعدد، همیشه حس و حالم خوب بوده ا‌ست. می‌گفتم خستگی من وقتی در می‌رود که هنوز یک روز از انتشار و توزیع مجله نگذشته و مجله گاه با کمی تاخیر به برخی دکه‌ها رسیده، مخاطب‌ها مدام زنگ می‌زنند. نکته‌ی مهم دیگر و یکی از دلایل موفقیت مجله این ا‌ست که خانم ثقفی بسیار منظم، دقیق و قدرتمند کار کردند و به ندرت پیش‌آمده ا‌ست که مجله با تاخیر عرضه شود. 



• چشم‌انداز موفقیت را در این شرایط سخت و تا حدی سیاه چطور می‌بینید؟

عبارت زیبایی گفتید. اگر دولتمردان به خودشان نیایند، فکر می‌کنم در بخش‌هایی از نهادهای قدرت افرادی دلشان نمی‌خواهد مردم آرامش داشته باشند و مشاوره‌های غلط می‌دهند. مجله‌ی موفقیت و تیم موفقیت رسالت خود را در این سال‌ها انجام داده و می‌دهد. بله، شرایط به‌قدری سخت و اوضاع خاکستری ا‌ست. امید رو به افول ا‌ست و آمار خودکشی به‌خصوص در چند سال گذشته به‌قدری بالا رفته که اگر دولت‌مردها به خودشان نیایند فاجعه‌ی سیاه‌تری رقم خواهد خورد.

 هر جایی که می‌روم جوانان ما حتی چشم‌انداز چند ماهه هم ندارند. آدم‌ها فقط به روزمرگی و اقتصاد روزشان فکر می‌کنند. این درد‌ها پشت سر هم در‌حال نابودی کشور ا‌ست. اعتقادم این ا‌ست که اگر اتوبوس راه بیفتد، فرصت برای هیچ‌چیزی نیست. به‌همه می‌گویم  کهبه خود بیاییم. ما امروز نیاز به نشاط و انرژی خوب و یک زندگی معمولی داریم. اگر از این غفلت کنیم، اطمینان داشته باشید تاوان سختی خواهیم داشت.


• سهم موفقیت در ساختن این چشم‌انداز خوب چیست و آیا اصلا می‌تواند با این همه دشواری، کمکی در ارائه‌ی این چشم‌انداز داشته باشد؟

می‌گویند با یک گل بهار نمی‌شود؛ ولی یک گل هم زیبایی خود را دارد. یک دست صدا دارد و می‌تواند، اما راه دشوار ا‌ست. احمد حلت امید را از دست نداده ا‌ست. ما سخت نیازمند امید به تغییر در ساختارها، چشم‌انداز‌ها هستیم. گر اوضاع تغییر نکند محکوم به نابودی هستیم. خطاب به سیا‌ست‌گذران و تصمیم‌گیران هشدار می‌دهم که اگر می‌خواهید باقی باشید، باید به تغییر و نیاز نسل جوان تن دهید.

 جوانان ما جوانان دهه‌ی پنجاه و شصت و حتی هفتاد نیستند. بچه‌های دهه‌ی هشتاد و نود را نمی‌توان بی هیچ امتیازی مجاب کرد. موفقیت تلاشش را برای بالا‌بردن خرد اجتماعی، عزت‌نفس نسل جوان و پرداختن به قدرت مطالبه‌گری نسل جوان ادامه می‌دهد. یک جرقه هم باشد و یک قدم کوچک هم اگر برداریم، راضی هستیم. 




• فارغ از موفقیت، اگر الان بخواهید با شرایط فعلی و با تنظیمات اجتماعی کار د‌یگری را آغاز کنید، فکر می‌کنید چه رویکردی خواهید داشت؟

هرگز کار فرهنگی نمی‌کنم. انتشار مجله موفقیت تلاشی برای آگاهی‌بخشی بوده و هست. اگر جانی که بر سر موفقیت گذاشتم برای کار دیگر می‌گذاشتم کمتر با زحمت و چالش روبه‌رو می‌شدم و این همه هم در مظان اتهام‌های بی‌پایه نبودم. الان انتقاد صریحم به‌همه‌ی مربیان انگیزشی سراسر کشور این ا‌ست که از رویافروشی نان در نیاورید! خیلی‌ها فکر می‌کنند احمد حلت نان کلاس‌های موفقیت را می‌خورد. خیر؛ من اگر خودم در اقتصاد و سیستم کارهای خودم تلاش نمی‌کردم، هرگز نمی‌توانستم نتیجه  بگیرم. هر آن‌چه که دارم سوبسید به‌کار فرهنگی بوده ا‌ست.

 آقایان مربی انگیزشی! به‌جای گفتن این‌که چطور ثروتمند شوید، خودتان خلق ثروت کنید. اگر می‌خواهید امید یا انرژی خوب بدهید، ولی راه در‌آمد مالی‌تان نباشد. فارغ از ایده‌های انگیزشی بی‌سر و ته و قانون جذب و نظایر این‌ها، ما ژانری دیگر داریم که افرادی به‌عنوان کوچ و مبتنی بر آموزه‌های علمی به دیگران مشورت و راهنمایی می‌دهند که لازمه و ضرورت هر کشوری ا‌ست. اما با دروغ گفتن و رویافروشی شدیدا مخالفم.

 برخی آموزش‌ها، مهارت‌ورزانه و تکینکال ا‌ست؛ مانند فن بیان و آموزش سخنوری یا یوگا و مدیتیشن و همه جای دنیا هم کلاسش هست. این‌ها عالی ا‌ست و آگاهی و خرد ا‌ست و مردم نیاز دارند. اعتماد‌به‌نفس را طی دوره‌های علمی و با ا‌ستانداردهای جهانی می‌توان آموزش داد و آموزش دید. این‌ها عالی ا‌ست. در‌آمدش هم نوش‌جان. ولی با این‌که من فقط صرفا یک نظریه به‌نام جذب را مطرح کنم و بخواهم از آن برای خودم در‌آمدی بسازم، مخالفم.


• چرا می‌گویید این ایام، اگر می‌خوا‌ستید مسیری را طراحی کنید، دیگر فعالیت فرهنگی نمی‌کردید؟ بخش مهمی از اعتبار شما به موجب کار مجله‌نگاری و انتشار مجله‌ی موفقیت رقم خورده ا‌ست.

درست می‌گویید، ولی آن‌قدر در طول این سال‌ها راه دشوار و بازتاب و موج منفی و فشار روانی روی ما بود که اگر این انرژی را در مورد موضو‌ع‌های د‌یگری در زندگی می‌گذاشتم می‌توانستم بیشتر خدمت کنم. من مجله را تا‌جایی‌که توانم باشد و تیم موفقیت همراهی‌ام کند همچنان منتشر می‌کنم. به‌خصوص خانم ثقفی که همچنان این آرمان را دارد که مجله منتشر شود. 



• اگر فکر می‌کنید نکته‌ای هست که در سوال‌هایم نبوده ا‌ست، بفرمایید.

به نسل جوان عرض می‌کنم مطالبه‌گری را فراموش نکنید. همین اخیرا می‌بینم در ساختمانی که همه زندگی می‌کنیم، دو یا سه نفر در یک ساختمان ۵۰ واحدی مطالبه‌گر هستند‌. هیئت مدیره انتخاب می‌شود و همه سکوت می‌کنند. دولت انتخاب می‌شود و مجلس انتخاب می‌شود. تا قبل از این هم که وارد دولت و مجلس شوند همه نوع دروغ و را‌ست و قول مطرح می‌کنند. اما وقتی وارد می‌شوند مطالبه‌گری فراموش می‌شود. این درد فرهنگی جامعه‌ی ما‌ست. در کودکی از دبستان در سر ما می‌کوبند که حرف نزن! هیچ‌چیزی نگو! اجازه نداری درخوا‌ستی کنی و ... این تنبیه‌کردن و دعوای بچه‌ها از ما نسلی ساخت که زبانش قفل بود. اتفاقا در رژیم سابق این شرایط نبود که سال 1357 همه در صحنه آمدند.

 ولی به‌نظرم می‌رسد بعد از انقلاب، این وضع تربیت سخت‌گیرانه و بکن و نکن خانواده‌ها تشدید شد. حرفم این ا‌ست که مطالبه‌گر باشید. اگر در رستوران غذا کیفیت خوبی ندارد، اعتراض کنید. به‌نظرم باید روان‌شناسی اعتراض در این کشور دوباره بازنگری شود. محترمانه اعتراض کرده و مطالبه‌ی حق کنید. سخن بگویید تا زبان‌ها قفل نشود. اگر می‌بینید جایی به یک نفر آسیب می‌رسانند و آزارش می‌دهند، زبانتان باز شود و دفاع کنید. شما در ظلم ظالم شریک هستید وقتی زبانتان قفل شده و در مقابل ظلم سکوت می‌کنید. جایی که حقی از مظلومی گرفته می‌شود یا به فردی آسیب می‌زنند باید به‌زبان بیاورید.

 بارها این را گفته‌ام و برایم هم تلخ ا‌ست: متاسفانه برخی نه‌تنها حمایت نمی‌کنند بلکه در مواقعی که باید زبانشان بسته باشد و نمک به زخم نپاشند هم لال نمی‌شوند! درست نمک به زخم مردم می‌پاشند. احمد حلت اگر می‌تواند کمکی به این کشور کند بسم‌اله! اگر نمی‌تواند حداقل می‌تواند زبان به کام بگیرد و چیزی نگوید که زخم مردم صد برابر شود. 

مجله‌ی موفقیت آمده ا‌ست که به شما بگوید می‌توانیم تغییر کنیم. از بدبختی‌ها و رنج‌ها و سختی‌ها گذر کنیم. با قوانینی که در مجله آموزش می‌دهد، از کتاب‌های مختلف و مصاحبه با آدم‌های مختلف  گرفته تا مقالات علمی و خواندنی، همه می‌تواند جرقه‌ای برای جلو رفتن‌باشد. قدر باهم بودن را بدانیم. قدر مطالبه‌گری را بدانیم. تنها خواهشم از مردم کشور این ا‌ست که در برابر بی‌عدالتی، هر جا که باشد و می‌بینید، سکوت نکنید.


متاثر از فضای اجتماعی طی یک‌سال اخیر کمتر شاهد فعالیت هستیم، آیا برنامه‌ها و فعالیت‌های تازه‌ای دارید؟

بله  همان‌طور که گفتید فعالیت‌هایم طی یک‌سال  اخیر کمتر شده بود؛ اما این نوید را به‌همراهان گرامی مجله موفقیت بدهم   که خبرهای خوبی در راه ا‌ست و با ایده‌های تازه و فعالیت‌های جدید  در خدمت مخاطب‌ها خواهم بود. 


پکیج کتاب‌های دکتر احمد حلت + فایل‌های صوتی(رایگان)

آخرین مطالب


مشاهده ی همه

معرفی محصول از سایت موفقیت


مشاهده ی همه

دیدگاهتان را بنویسید

footer background