menu button
سبد خرید شما
گفت و گو با دکتر احمد حلت در مورد چالش های مراجعه به روان شناس
موفقیت  |  1403/02/13  | 
آنچه در اتاق درمان چه می‌گذرد

گفت و گو با دکتر احمد حلت در مورد چالش های مراجعه به روان شناس


تصور کنید برای حل مشکلی که روز و شبتان را به‌هم ریخته و حسابی کلافه‌تان کرده، به هر دری زده‌اید؛ از درد‌‌دل‌کردن با دوستان و خانواده گرفته تا خوددرمانی و سفر و داروهای آرام‌بخش؛ اما دریغ از لحظه‌ای آسایش! این‌جا‌ست که تازه می‌فهمید از همان اول مسیر را اشتباه آمده‌اید و کلید درمانتان در دست درمانگری‌ست که تا حالا حتی از وجودش هم بی‌خبر بوده‌اید. حالا این‌که مشکلتان چیست و باید به کدام روان‌کاو، روان‌پزشک، روان‌شناس یا مشاوری مراجعه کنید یا چه زمانی باید خود را تحت‌نظر آن‌ها قرار دهید، خودش مرحله‌ی د‌یگری‌ست که انجام اشتباهش بسیاری از افراد را از درمان به‌موقع و مناسب بازمی‌دارد و ممکن ا‌ست نتایجی به‌مراتب تلخ‌تر به‌همراه داشته باشد. به‌همین بهانه با دکتر «احمد حلت» گفت‌وگویی داشتیم که پاسخ بسیاری از چالش‌ها از جمله زمان مناسب برای مراجعه، نحوه‌ی پیدا‌کردن صحیح متخصص‌، شناخت درمانگر و... در آن آمده ا‌ست. توصیه می‌کنیم این مصاحبه‌ی مهم را تا پایان بخوانید.


تفاوت اصلی میان روان‌پزشک، روان‌شناس و روان‌کاو چگونه مشخص می‌شود؟


به پزشکی که دوره‌ی عمومی را طی کرده و شاخه‌ی تخصصی خود را در رشته‌ی روان‌پزشکی ادامه داده ا‌ست عنوان روان‌پزشک تعلق می‌گیرد. در‌واقع این فرد بعد از هفت سال گذراندن دوره‌ی عمومی پزشکی، سه یا چهار سال فعالیت داشته و باتوجه ‌به پروتکل‌های موجود، درس این رشته را خوانده ا‌ست؛ اما روان‌شناس کسی ا‌ست که عموما بعد از دیپلم در یک مسیری مطالعه را شروع کرده، امتحانات ورودی دشواری را داده و توانسته وارد رشته‌ی کارشناسی روان‌شناسی شود. بعد از آن‌هم مدرک کارشناسی ارشد را در رشته‌ی روان‌شناسی دریافت کرده ا‌ست. به کسانی که توانسته‌اند مدرک کارشناسی ارشد دریافت کنند روان‌شناس گفته می‌شود؛ پس فرد می‌تواند روان‌شناس باشد، اما دکترای روان‌شناسی نداشته باشد. 

در‌واقع روان‌شناسی سه زیر شاخه دارد: بالینی (کار در کلینیک و بیمارستان)، عمومی (اساتید دانشگاه و محققین) و تربیتی (فعالیت در مدارس و آموزش و پرورش). 

جدا از تخصصی که هر شاخه برای آن تربیت می‌شود، روان‌شناسانی که آموزش درمانگری و درمانی دیده باشند (چه در دانشگاه - مانند روان‌شناسی بالینی- و چه در دوره‌های آموزشی زیر نظر سارمان نظام روان‌شناسی) می‌توانند در کلینیک‌ها یا بیمارستان‌ها به فعالیت بپردازند. 

یک روان‌پزشک غالبا پزشکی عمومی ا‌ست و اجازه دارد دارو تجویز کند و به بیمار با توجه به مسائل شخص کمک کند. همچنین اگر اختلال در کارکرد هر کدام از اجزای بدنش ایجاد شده باشد، می‌تواند با دارو درمانی متوجه شود که آن شخص چه نیاز‌هایی دارد؛ اما یک روان‌شناس هرگز نمی‌تواند وارد عرصه‌ی دارویی و تجویز دارو شود.

در‌نتیجه‌یک روان‌شناس کسی ا‌ست که درمانش را به‌وسیله‌ی مکالمه‌ی متمرکز بر احساس و با بهره از مطالعه‌ی نحوه‌ی تفکر، عملکرد و واکنش و تعامل با افراد شکل می‌دهد. اما روان‌پزشک کسی ا‌ست که درمانش به‌وسیله‌ی دارو، متمرکز بر بیولوژی و شیمی عصبی و با ا‌ستفاده از تجربه‌ی بالینی در درمان اختلالات روانی، عاطفی و رفتاری صورت می‌گیرد.




و در مورد تفاوت‌های مشاور با روان‌کاو چطور؟

در رشته‌های روان‌شناسی شاخه‌های مختلفی مثل روان‌شناسی عمومی، روان‌شناسی تربیتی، روان‌شناسی مشاوره و... وجود دارد و یک قسمتی هم به‌نام روان‌کاو هست. این افراد روان‌شناسی بالینی خوانده‌اند و چون دوره‌های تخصصی روان‌شناسی دیده‌اند اجازه دارند در این مسیر وارد شوند. البته عموما اشخاصی که بدون هیچ‌گونه گرایشی باشند (مثلا دوره‌ی تربیتی گذرانده، اما تخصصی مطالعه کرده‌اند) در بخش روان می‌توانند کارکرد روان‌کاوی داشته باشند. 

اما برای مشاوره، اشخاصی که تا مرحله‌ی کارشناسی ارشد روان‌شناسی می‌خوانند، حتی گرایششان هم باید مشاوره باشد. درگیری خاصی که در سازمان نظام روان‌شناسی کشور هم وجود دارد این ا‌ست که هر سه پایه باید یکسان باشند تا فرد اجازه داشته باشد لقب مشاور را دریافت کند. پس مشاوره یک لقب عام ا‌ست؛ اما ما کارشناس ارشد مشاوره داریم و دکترای مشاوره. چه بهتر که این سیستم باشد؛ من سال‌ها‌ست که رنج می‌برم و بارها با دوستان سازمان نظام مکاتبه کرده‌ام که بیایید و شاخص‌های تخصصی به افراد بدهید. مثلا یک همکار روان‌شناس بیاید و تنها در زمینه‌ی کودک فعالیت کند، یکی فقط زوج‌درمانگر شود و یکی فقط در مورد اختلال‌ها فعالیت کند و این می‌تواند بسیار کمک‌کننده باشد. اگر روان‌درمانگران به‌صورت تخصصی روی یک موضوع (برای مثال فقط وسواس) تمرکز کنند خروجی بهتری خواهند داشت تا روان‌درمانگری که روی همه‌ی موضوعات کار می‌کند. در‌واقع این نیاز جامعه‌ی ما‌ست.

روان‌کاوی اما یکی از چندین مکتب روان‌درمانی ا‌ست که روان‌شناسان می‌توانند در این مکتب دست به آتش گرم درمان داشته باشند. در اصل روان‌کاو، روان‌شناسی ا‌ست که مکتب روان‌کاوی را برای درمان انتخاب کرده ا‌ست. افراد بین انواع مکاتب درمانی (رویکرددرمانی) می‌توانند رویکردی را که با آن بیشترین ارتباط را می‌گیرند انتخاب کنند. از انواع رویکردها برای مثال می‌توان به روان‌کاوی، رفتاردرمانی، شناخت‌درمانی، درمان‌های موج سوم و ... اشاره کرد. 

مشاوره اما رشته‌ای جدا از روان‌شناسی ا‌ست و فرد می‌تواند تا مقطع دکترا هم در این رشته پیش برود، اما یک مشاور هرگز روان‌شناس یا روان‌درمانگر نمی‌شود. مشاورها افرادی هستند که در زمینه‌های مشاوره‌های قبل از ازدواج، حل تعارضات خانوادگی، راهنمایی افراد در مشکلات و ... فعالیت می‌کنند. اما روان‌شناسان علاوه بر مشاوره به‌درمان اختلال‌های روانی و حل مشکلات روانی افراد نیز کمک می‌کنند. رشته‌ی روان‌شناسی و مشاوره البته با هم همپوشانی زیادی دارند؛ اما روان‌شناسان به بررسی عمیق‌تر مسائل می‌پردازند. بسته به موضوع مشکل مورد نظر، فرد می‌تواند به مشاور یا روان‌شناس مراجعه کند.




معمولا باید از چه سنی برای گرفتن مشاوره به روان‌شناس مراجعه کرد؟

به اعتقاد من بهتر ا‌ست مادران برای آموختن شیوه‌های درست فرزند‌پروری، به روان‌شناس متخصص کودک و دقیقا بعد از زایمان مراجعه کنند. بسیاری از مکاتب روان‌شناسی جهان به‌صراحت به ما می‌گویند که تمام اتفاقات مهم در چند سال اولیه‌ی زندگی رخ می‌دهد؛ بنابراین اگر مادر در اختیار اندیشه‌های ناب روان‌شناسی قرار بگیرد در تربیت آن بچه نقش مهمی دارد. به‌نظر بنده در ۱۲ سالگی خود فرد مستقیما باید به روان‌شناس مراجعه کند؛ حتی اگر اختلال ندارد و صرفا برای زندگی بهتر و آرامش بیشتر باشد.


چطور می‌توان روان‌شناس یا درمانگر مناسب را تشخیص داد؟

به اعتقاد من می‌توانید با یک جلسه مشاوره بفهمید که آیا با این درمانگر ارتباط برقرار می‌کنید یا خیر؟ راهکارهایش اثرگذار ا‌ست؟ از شیوه‌ی کلام و نوع گفت‌وگویش رضایت‌خاطر داشته‌اید؟ اما یک نکته‌ی کلیدی را فراموش نکنید و آن این‌که درمان یک اختلال با چهار، پنج جلسه به نتیجه نمی‌رسد. در‌حالی‌که متاسفانه گاهی اوقات ما به‌دنبال راه‌حل‌های سریع (درمان‌های فست‌فودی) می‌گردیم که این روش نادرست ا‌ست. همکار روان‌شناس ما باید زمان کافی در اختیار داشته باشد تا بتواند با شخص د‌یگری ارتباط بگیرد، تمرین دهد و حرف‌ها را بشنود تا در‌نهایت بتواند درمان کاملی صورت دهد.


دلیل عدم مراجعه خیلی از افراد جامعه به روان‌شناس و مشاور و روان‌کاو چیست؟

علت اصلی این موضوع، ضعف همکاران من ا‌ست که متاسفانه نتوانسته‌اند آن‌طور که باید خودشان را معرفی کرده و با مراجعین ارتباط برقرار کنند. تا همین چند وقت پیش هم مسخره‌کردن افراد به این‌گونه بود که می‌گفتند خودت را به روان‌شناس نشان بده! و بسیار تأسف‌آور ا‌ست که هنوز هم این حرف در سخن بعضی از افراد حتی تحصیل‌کرده به گوش می‌رسد. ما باید برای ارتباط قدمی برداریم. حتی در سازمان نظام روان‌شناسی هم بحث آموزش تنگناهایی دارد. ما در آموزش ضعف داریم؛ آموزش زبان بدن برای همکاران، چگونگی ارتباط با آن‌ها و... همین می‌شود که بازار از دستمان خارج می‌شود و یک‌سری افراد که تخصص خوبی ندارند‌، اما فن بیان خوبی دارند جای متخصصین را گرفته‌اند.


در سال‌های اخیر صحبت‌هایی جدی در مورد کارکرد علم نوروفیدبک مطرح‌شده ا‌ست. لطفا در مورد تفاوت نوروفیدبک و بیوفیدبک در روان‌شناسی برای ما توضیح بدهید.

اصطلاحی وجود دارد برای عملکرد بهتر مغز. اگر یک نفر اختلالاتی مانند بیش‌فعالی یا سردردهای عصبی و میگرن‌ دارد، بیوفیدبک در درمان او می‌تواند موثر باشد. در اختلالات بیش‌فعالی، افراد گاهی به دارو متوسل می‌شوند و ما زیاد این مورد را توصیه نمی‌کنیم و می‌گوییم در‌کنار گفت‌وگو و پس از آن‌که تشخیص داده شد فرد دچار اختلالات بیش فعالی ا‌ست می‌توان از نوروفیدبک کمک گرفت.




بحثی که با ارائه‌ی لیست سازمان نظام مبنی بر معرفی افراد غیر‌روان‌شناس مطرح شد بار دیگر این سوال را به‌وجود آورد که آیا توسعه‌ی فردی جزو موارد مشاوره و روان‌شناسی محسوب می‌شود یا نه؟ نظر شما چیست؟

اصلا کوچ نه مشاوره ا‌ست و نه جایگاه حقوقی دارد و نه حتی روان‌شناس ا‌ست؛ اما بعضی از عزیزانی که در حوزه‌ی توسعه‌ی فردی فعالیت می‌کنند به‌طور ناخودآگاه در مسیر درمان هم وارد شده‌اند. جا دارد یک سازمان قدرتمند در ایران متولی این امر شود و کسانی را که در زمینه‌ی توسعه ی فردی فعالیت می‌کنند مدیریت کند تا واقعا وارد حوزه‌ی روان نشوند. فعالین توسعه فردی هم اگر دیدند در حین کوچ، شخصی اختلالی دارد او را به‌همکاران روان‌شناس معرفی کند. حوزه‌ی فعالیت و تخصص کوچ و روان‌شناس هم متفاوت ا‌ست. برای مثال، کسی که شیشه در پایش فرو رفته اول نیاز به‌درمان زخم دارد (مثل درمان روانی و توسط یک روان‌شناس) و بعد آموزش دویدن (مثل توسعه مهارت توسط کوچ). 

گاهی برخی از افراد فعال در زمینه‌ی کوچ دخالت‌های بسیار بی‌موردی می‌کنند که نتیجه‌ی آن وحشتناک ا‌ست؛ پس تاکید می‌کنم که کار را به‌کاردان بسپارید. 


مسئله‌ی کاهش وزن یکی از دغدغه‌های انسان امروزی ا‌ست. آیا افراد دچار اضافه‌وزن هم نیاز به مشاوره و روان‌درمانی هم دارند؟

بله؛ در روان‌شناسی سلامت حوزه‌ای وجود دارد که فقط راجع به افراد چاق یا دارای اضافه‌وزن فعالیت می‌کند؛ برای مثال، این افراد در مواقع بحرانی یا در زمان رخداد یک حادثه یا اتفاقی بیرونی، به خوردن پناه می‌برند و این پرخوری عصبی سبب بالارفتن وزن آن‌ها می‌شود. در این‌جا باید تشخیص داد که آیا خوردن پاسخی به یک مشکل در روان فرد ا‌ست یا یک عادت اشتباه؟ اگر مشکل در حوزه‌ی روان ا‌ست روان‌درمانگر باید آن را درمان کند و اگر عادت اشتباه ا‌ست باید با بهره‌گیری از تکنیک‌هایی مانند ان‌ال‌پی (NLP) به حل مشکل پرداخت. توصیه می‌شود این افراد درصورتی‌که مشکل تیروئید یا اختلال فیزیکی خاصی ندارند و صرفا نمی‌توانند خودشان را در هنگام غذا‌خوردن کنترل کنند به روان‌شناس مراجعه کنند تا با روش‌های درمان روانی مورد درمان قرار گیرند.


گروه‌درمانی هم از آن نوع روش‌هایی ا‌ست که به‌هرحال برای مخاطب عام تا حدودی ناشناخته ا‌ست. این روش درمان چه مزایایی دارد؟

گروه‌درمانی روشی بسیار جالب و منحصربه‌فرد ا‌ست که روی یک گروه خاص تمرکز دارد؛ معمولا هم نتایج و خروجی‌های خوبی از آن دیده می‌شود، اما نیاز به اطلاعات تخصصی و پایه‌ای دارد که فرد بتواند در نقش مربی در گروه درخشان و تاثیر‌گذار باشد و زوایای تاریک ذهن افراد را روشن کند. 



انگار هر چقدر که وارد مباحث روان‌شناسی شویم با رشته‌ها و شاخه‌های بیشتر و گاهی حتی عجیب مواجه می‌شویم، از جمله آغوش‌درمانی! را‌ستش را بخواهید افرادی هستند که به این روش خوش‌بین نیستند و حتی گاهی با سوءظن به آن نگاه می‌کنند. برخی هم معتقدند که یک‌سری از مشاوران و روان‌شناسان به‌بهانه‌ی انتقال حس خوب از این شرایط سو‌ء‌ا‌ستفاده می‌کنند. نظر شما چیست؟

اولین‌بار آقای «لئوبوسکالیا» که به‌عنوان معلم عشق در جهان معروف ا‌ست، از معجزات آغوش‌درمانی و ارتباط عاطفی بین درمانگر و مراجع صحبت کرد. یادمان باشد وقتی داریم از آغوش‌درمانی حرف می‌زنیم با چند مسئله روبه‌رو هستیم. اگر ایرادی که منتقدان به آن اشاره می‌کنند را در‌نظر بگیریم، می‌بینیم که مثلا در‌آغوش‌گرفتن مراجع، وقتی هم درمانگر و هم فرد هم‌جنس باشند هیچ منعی ندارد. اصل ماجرا اما برای کشوری که ظرفیت روانی در آن تعریف نشده و ما بحثی ایدئولوژیک به‌نام مذهب را در میان داریم و نوع ارتباطی که می‌خواهیم برقرار کنیم با خود سوژه و همچنین بحث تعصب و غیرت، ممکن ا‌ست کار این نوع درمان را به‌طورجدی مشکل‌ساز کند. 

بارها از زبان بزرگان جهان شنیده‌ایم که می‌گویند در طول درمان افراد را با نام کوچک خطاب کنید. یکی از پزشکان تعریف می‌کرد و می‌گفت من هم از این روش ا‌ستفاده کردم و مراجع خود را «زری» خطاب کردم و بعدش هم کتک مفصلی از شوهرش خوردم (با خنده)! ولی به‌هرحال، اگر بحث ایدئولوژی را کنار بگذاریم، اجازه گرفتن از یک فرد، حتی برای لمس دستانش و رعایت ا‌ستانداردهای محرم و نامحرم ضروری ا‌ست.


در مورد کلاس‌های شفای کودک درون که طرفداران زیادی هم دارد چطور؟ آیا این نوع درمان به‌تنهایی می‌تواند مشکل روابط آدم‌ها را رفع کند؟

برای زندگی بهتر می‌تواند یاری‌دهنده باشد، ولی به‌طورکلی همه‌ی این کلاس‌ها یک ضعف اساسی دارند. این نوع کلاس‌ها و دوره‌ها برای فردی با سلامت روان متناسب پیش‌بینی ‌شده ا‌ست و برای ورود به این کلاس حتما باید یک نیم‌رخ روانی از شخص گرفته شود؛ زیرا اگر کسی دچار اختلالات مختلف روانی مانند اضطراب و افسردگی باشد، چنان‌که این اتفاقات در دوره‌ای رخ دهد، ممکن ا‌ست آسیب جدی به روان و روح او وارد کند. اما کلا این کلاس‌ها کمک‌آموزشی بوده و در همه جای دنیا باب ا‌ست؛ مخصوصا اگر ا‌ستاد حرفه‌ای باشد بسیار می‌تواند تاثیر‌گذار باشد.




اعتقاد شما در مورد وجود باورهای شخصی و مذهبی در اتاق مشاوره چیست؟

به‌هیچ‌وجه این مورد در اتاق مشاوره جایگاهی ندارد. اصلا جزو پروتکل‌های ما‌ست که عقاید خودمان را در طول درمان نادیده بگیریم. ما باید طاقت بیاوریم و هنر شنیدن فعال را بلد باشیم و بدون قضاوت طرف مقابلمان را ببینیم. ما قاضی یا مرجع شرعی نیستیم، بلکه فقط می‌توانیم به فرد کمک کنیم تا حال بهتری داشته باشد.


در‌حال حاضر در بعضی از مراکز مشاوره می‌بینیم که رویکرد‌های درمانی را دسته‌بندی کرده‌اند. مثلا این رویکرد ممکن ا‌ست رفتاردرمانی یا گروه‌درمانی و ... باشد. چقدر با این تفکیک روش‌های درمانی موافق هستید؟

خوب ا‌ست که درمانگر بتواند شکلی کلی از ارتباطش با مراجعه‌کننده را به او ارائه دهد، اما اکثر روان‌شناسان عادت به انجام آن ندارند و چنین این امری بیشتر جنبه‌ی تبلیغاتی پیدا کرده ا‌ست. البته درمانگران کاربلدی هم هستند که می‌دانند واکنش فرد چیست و رویکردش چگونه ا‌ست یا هرکدام از رویکردها چه نتایجی خواهند داشت؛ در این‌صورت می‌توان انتظار کسب نتیجه‌ای دلخواه را داشت. خوب ا‌ست که یک مرکز درمانی بگوید من با فلان رویکرد کار می‌کنم، اما به‌نظر می‌رسد که اگر همکاران ما در همان جلسه‌ی اول توضیحی کلی از مسیری که می‌خواهند طی شود به مراجعه بدهند تسریعی در فرایند درمان اتفاق می‌افتد.


پکیج کتاب‌های دکتر احمد حلت + فایل‌های صوتی(رایگان)

آخرین مطالب


مشاهده ی همه

معرفی محصول از سایت موفقیت


مشاهده ی همه
blank image

دلارام رحمانی

1403/2/13

عالی بود ممنونم ازشما

دیدگاهتان را بنویسید

footer background