سبکهای دلبستگی درباره شما چه میگویند؟
آگاهی از سبک دلبستگی بسیار مفید است و میتواند در درک روابطتان به شما کمک بسیاری بکند؛ اما این روزها در روانشناسی جدید دیگر حرف از تیپشناسی و دستهبندی نیست، بلکه روانشناسان بیشتر دارند به سمت تعریف ویژگیهای روانشناختی یا رگههای شخصیتی روی یک پیوستار پیش میروند؛
به این معنی که هر فرد ممکن است مقداری از هر یک از این ویژگیها را در خود داشته باشد و نمیشود افراد را تروتمیز در یکی از این دستهها (یا انواع دیگر تیپشناسیها) گنجاند.
بر این اساس، دلبستگی روی دو پیوستار تعریف میشود: پیوستار اجتناب (نیاز به نزدیکی) و پیوستار اضطراب. شما ممکن است در نقاط مختلف سطح نموداری که از تلاقی این دو محور تشکیل شده، قرار بگیرید.
مثلا اگر نیاز به نزدیکی و اضطراب جدایی در شما خیلی بالا باشد، خیلی از ویژگیهای اضطرابیها را نشان میدهید؛ یعنی مرتب میخواهید طرف مقابل را در کنار خودتان داشته باشید. از فکر بههمخوردن رابطه به خود میلرزید و نمیتوانید بدون داشتن ارتباط نزدیک با دیگران سر کنید.
حتی پس از تمامشدن یک رابطه، سراسیمه دنبال کس دیگری میگردید که با او وارد ارتباط شوید. اگر نیاز به نزدیکی در شما کمی بالا باشد و اضطراب جداییتان پایین، ویژگیهای سبک ایمن را با اندکی از ویژگیهای اضطرابی نشان میدهید.
بنابراین، اگر روزی تست دلبستگی را انجام دادید یا تعریف سبکهای مختلف را (که گاهی با سه دستهای که نام برده شد، کمی تفاوت دارد) خواندید، نگران این نباشید که چرا نمیتوانید خودتان را قاطعانه در یکی از آنها بگنجانید. شما بر اساس اینکه کجای شکل قرار گرفتهاید، رفتارهایی ناشی از اضطراب، اجتناب یا امنیت نشان میدهید.
نکته: سبکی از دلبستگی که شما نشان میدهید، ممکن است در روابط و شرایط مختلف متفاوت باشد. اغلب ما در روابط نرمال سبک دلبستگی سالم را نشان میدهیم، ولی وقتی در آن رابطه خاص و معنادار، مشکل خاصی پیش میآید، ممکن است سبکی که در ما نهفته است، خودش را نشان دهد.
در واقع روانشناسان معتقدند سبک دلبستگیتان را باید سر همین بزنگاهها که در آن احساس خطر میکنید، پیدا کنید؛ وگرنه در شرایط عادی همه میتوانند ایمن برخورد کنند و نیازی به پناهبردن به استراتژیهای مربوط به دلبستگی وجود ندارد.
شما اسیر گذشتهتان نیستید
پیش از اینکه عزا بگیرید و همه مشکلات رابطهایتان را گردن مادر و پدرتان بیندازید، باید بگویم که اگر چه سبک دلبستگی در کودکی ریشه دارد و نقش روابط اولیه شما در تعیین آن انکارناپذیر است، ولی این بههیچ وجه برای شانهخالیکردن از زیر بار مسئولیت رفتارها و کارهایتان بهانه خوبی نیست.
اول اینکه پدر و مادر و بزرگترهایی که مراقبت از شما را در دوران کودکی بهعهده داشتند، همه تلاششان را برای خوب بارآوردن شما کردهاند و اگر به نظرتان در این مورد ایرادی وجود داشته، بهخاطر این است که توان آنها همین قدر بوده است.
دوم اینکه شاید آنها خوب عمل کردهاند، ولی این شما بودهاید که برداشت نادرستی از رفتارهایشان داشتهاید. نکتهای که درباره تجربیات گذشته همه ما وجود دارد، این است که هیچکس نمیداند آنچه ما از جهان پیرامونمان دریافت کردهایم، آیا واقعا همان چیزی بوده که وجود داشته یا تحتتاثیر ذهن و ویژگیهای شخصیتی ما قرار گرفته است.
بهخاطر همین، در مورد بسیاری از مفاهیم روانشناسی از جمله دلبستگی، از اصطلاح «ادراکشده» استفاده میشود؛ به این معنی که فرد آنها را از محیط ادراک کرده و این ادراک، ویژگیهایی را در او شکل داده است که کاری به اثبات حقیقی بودن آن نداریم.
نکته دیگر این است که آگاهی اولین گام برای ایجاد تغییر است و شما الان از این آگاهی برخوردارید. بعد از این، مسئولیت آنچه برایتان رخ میدهد و آنچه در برخورد با شرایط مختلف از خودتان نشان میدهید، با خود شماست، چون اگر چه شخصیت شما تا حدی شکل گرفته، اما حالا دیگر آگاهانه دست به رفتار میزنید و میدانید دارید چه کار میکنید.
همیشه این را در نظر داشته باشید که سبکهای دلبستگی سیمانی نیست که در همان کودکی خشک شود و دیگر تغییرپذیر نباشد، بلکه فقط پایههای آن در سالهای اولیه کودکی شکل میگیرد و بعد در دوران مدرسه و ارتباط با دوستان صمیمی، در دوران نوجوانی و جوانی و تجربه روابط عاشقانه و در دوران بزرگسالی و تجربه ازدواج، دوستیهای بلندمدت و بالارفتن تجربه و آگاهی همچنان به تغییر ادامه میدهد.
خبر خوش اینکه پژوهشهای جدید نشان میدهند دلبستگی با بالارفتن سن به سمت ایمن تغییر جهت میدهد؛ یعنی شما در سنین بالاتر، تبوتاب و اضطرابی را که در روابط امروزتان تجربه میکنید، نخواهید داشت.
با همه اینها، اگر احساس میکنید دلبستگیتان ناایمن است و در روابطتان مشکلات جدی ایجاد کرده، حتما به دنبال حلوفصل آن به کمک مشاور و بهوسیله بالابردن آگاهی خودتان باشید.
مجله موفقیت : شماره 380