زمانی که صحبت از رابطه پول و شادبودن میشود، اکثر مردم تصور میکنند هر چه پول بیشتری داشته باشند، شادتر هستند، اما این تنها در یک صورت محتمل است؛ روانشناس، «دانیل کانمن» و اقتصاددان، «آنگوس ناتون» دریافتند که تنها پس از تهیه مایحتاج ضروری و اولویت های اصلی، خوشبختی با ثروت افزایش مییابد، اما بعد از آن ارتباط بین افزایش سطح درآمد با میزان خوشبختی قطع میشود.
***
اقتصاددانان مدتهاست در تحقیقات خود به این نتیجه رسیدهاند که بعد از آنكه مردم به سطح مشخصی از درآمد میرسند، خانههای بزرگتر و چیزهای بیشتری را خریداری میكنند، اما این امر دیگر باعث افزایش سطح خوشبختی آنها نمیشود. این تحقیق نشان میدهد که ما میتوانیم با تغییر تفکراتمان در مورد پول و اصلاح تصمیمهای مالیمان، تفکر خود را تقویت کنیم. طبق نظر متخصصان رفتارشناسی، در اکثر مردم عادت پساندازکردن، هزینهکردن و سرمایهگذاری توسط شهود (بینش یا ادراک بیواسطه که در مقابل تعقل و تامل آگاهانه قرار دارد)، هدایت میشود و برای حفظ تعادل بین مسائل مالی و حس خوشبختی باید به سه سوال پاسخ دهیم:
- چه نوع ثروتی ما را خوشحال میکند؟
- چگونه باید پول خود را هزینه کنیم تا احساس خوشبختی کنیم؟
- چگونه از رفتارهای غیرمنطقی و اشتباه پرهیز کنیم؟
***
-
آنچه در این مطلب میخوانید [ ]
چه نوع ثروتی ما را خوشحال میکند؟
اولین چیزی که میتوان در مورد ثروت فهمید، این است که نسبی است. اگر به ورزشکارانی که روی سکوهای المپیک ایستادهاند، نگاه کنید، ممکن است متوجه شوید که مدالآوران برنز شادتر از مدالآوران نقره به نظر میرسند؛ اما چرا؟ از گذشته دور یک سلسله مراتب واضح برای برندگان وجود دارد: ابتدا طلا، سپس نقره و پس از آن، برنز؛ بنابراین ممکن است تصور کنید که خوشبختی این ورزشکاران از این رتبهبندی نشات میگیرد، اما چنین نیست. به گفته روانشناسان، «ویکتوریا مدوک» از دانشگاه نورث وسترن، «توماس گیلوویچ» از دانشگاه کرنل و «اسکات مدی» از دانشگاه شیپنسبورگ، این پدیده را میتوان با این واقعیت توضیح داد که مردم تمایل دارند دستاوردهای خود را با آنچه «ممکن بود بشود» مقایسه کنند. مدالآوران برنز به احتمال زیاد خود را با کسانی مقایسه میکنند که هرگز بر روی سکو نرفتند و برنده نشدند؛ درحالیکه ممکن است مدالآوران نقره فکر کنند که آنها خیلی به مقام اول نزدیک شدهاند، اما نتوانستهاند مدال طلا را کسب کنند.
در همین راستا، میتوان میزان ثروت و دارایی مالی را با احساس خوشبختی مقایسه کرد. نکته مهم این است که کسانی که نعمتها و داشتههای خود را با پایینتر از خود مقایسه میکنند، بهنسبت افرادی که داشتههایشان را با بالاتر از خود قیاس میکنند، خوشحالتر هستند. چشموهمچشمی منجربه ازبینرفتن شادی و خوشحالی میشود، اما این مسئله هم استثنا دارد؛ «جی. کی. رولینگ»، نویسنده کتابهای هری پاتر، در مصاحبه با «اپرا وینفری» گفته است که تبدیلشدن از یک مادر مجرد فقیر که از شدت گرسنگی همانند بیخانمانها بوده به اولین نویسنده میلیاردر، شبیه بهدستآوردن قدرتی جادویی بود. ثروت به او استقلال بیشتری داده است و دلیل این امر هم این است که منشا ثروت هم مهم است. آیا کار کردهاید؟ برنده شدهاید ثروت به شما به ارث رسیده است؟ محققان دانشکده بازرگانی دانشگاه هاروارد، «گرانت ای. دونلیلی» و «مایکل نورتون»، در یک مطالعه منحصربهفرد بر روی ۴هزار نفر از افراد ثروتمند با ارزش دارایی خالص بیش از ۱۰میلیون دلار، سطح شادی و خوشبختی را در بین آنها مورد بررسی قرار دادند. آنها متوجه شدند افرادی که دارایی و ثروت خود را مدیون کسبوکار و فعالیت خود هستند، به نسبت افرادی که ثروت به آنها به ارث رسیده است، شادتر هستند.
-
چگونه باید پول خود را هزینه کنیم تا احساس خوشبختی کنیم؟
خرید «چیزهای جدید» باعث ترشح سریع «دوپامین» در مغز میشود؛ بهخصوص هنگامی که وسایلی را خریداری میکنیم که جزو نیازهای ثابت و اولیه نیستند؛ مانند جدیدترین مدل گوشی هوشمند یا یک جفت کفش پاشنه بلند که احتمالا تنها یکبار آن را میپوشیم! اما این نوع لذت پایدار نبوده و بهسرعت از بین میرود. ما در معرض خطر ابتلا به این نوع از لذت هستیم که «سازگاری هادیونیک» نامیده میشود. در این نوع از رفتار، بدون درنظرگرفتن تجربیات مثبت یا منفی، به مرور زمان افعال تاثیر خود را بر روی ما از دست میدهند و یک سطح ثابت از شادی را ایجاد میکنند. این گرایش به این معنی است که ما بهراحتی به کالاهای مادی عادت میکنیم، ولی آنها دیگر باعث ایجاد حس خوشبختی در ما نمیشوند. ارزشی که ما از لذت پیشبینی به دست میآوریم، بیشتر از تاخیر در تجربیات است تا کالاهای مادی؛ یعنی تصور داشتن یک کالا، لذت بیشتری را در ذهن نسبت به داشتن آن ایجاد میکند. «جورج لوونشتاین»، اقتصاددان، در آزمایشی در سال ۱۹۸۷ از شرکتکنندگان سوال کرد که آیا ترجیح میدهند بلافاصله ستاره و بازیگر فیلم موردعلاقه خود را ببینند یا ظرف سه روز آینده؟ و اکثر مردم تمایل به انتخاب مورد دوم را داشتند. مطالعات جدید نشان دادهاند که ما بیشتر منتظر تجربهکردن هستیم، تا تجربهکردن. همچنین میزان رضایتمندی ما از تجربیات میتواند با گذشت زمان افزایش یابد، زیرا خاطرات خوش سالها باقی میمانند. خریدهای تجربی ما را با افراد دیگر پیوند داده و باعث ایجاد روابط جدید میشود و روابط بزرگترین دلیل خوشبختی ما در زندگی است و نه خود خریدکردن. «توماس گیلوویچ» از دانشگاه کرنل میگوید: «ما به واسطه خریدهایمان شناخته میشویم (به لباسهایی که میپوشید یا مبلمان انتخابی خود فکر کنید)؛ اما این اشیا، خود ما نیستند. آنها از ما جدا هستند و ما در حقیقت مجموعهای از تجربیاتمان هستیم». بنابراین تجربیات در زندگی ما به مراتب مهمتر است. پاسخ این پرسش که ما کی هستیم، در این دو سوال است: «ما چه کارهایی انجام دادهایم» و «همچنین برای انجام چه کارهایی برنامهریزی کردهایم؟» داشتن تجربیات مثبت و خوب باعث بهوجودآمدن یک روایت ماندگار و سرشار از حس خوشبختی از زندگی ما است و قطعا ساختن این تجربیات مستلزم مهارتآموزی است. به عنوان مثال، مغز میگوید: «من مطمئن نیستم که بتوان به یک قله صعود کرد، اما وقتی این کار را انجام میدهید، این حس خوب در شما ایجاد میشود که از منظر دیدگاه تکاملی معنا پیدا میکند. هنگامی که ما یاد میگیریم چگونه روی محیط تسلط پیدا کنیم، مغز ما نوعی ماده شیمیایی ترشح میکند که باعث احساس شادی میشود.
میتوانید برای دیگران پول خرج کنید
گروهی از محققان به سرپرستی «مایکل نورتون» از دانشکده بازرگانی دانشگاه هاروارد، در یک آزمون به شرکتکنندگان پاکتهایی حاوی پول (بین ۵ دلار تا ۲۰ دلار) دادند. به آنها گفته شد که میتوانند این مبلغ را تا پایان روز، یا برای خودشان خرج کنند، مثلا برای خودشان یک هدیه بخرند، یا میتوانند در صورت تمایل این پول را به شخص دیگری بخشیده یا به امور خیریه بپردازند. نتایج این آزمون نشان میداد افرادی که مبالغ را صرف دیگران یا امور خیریه کردهاند، به مراتب از شرکتکنندگانی که برای خود هزینه کردهاند، شادتر هستند. مقدار این مبالغ مهم نیست، بلکه آنچه اهمیت دارد، این است که مردم با بخشیدن به دیگران احساس بهتری دارند؛ بنابراین زمانی که ما مبلغی را برای بهبود روابط اجتماعی خود یا کمک به دیگران هزینه میکنیم، خوشبختی در ما افزایش پیدا میکند. آمار نشان میدهد که ۶۵درصد از مردم انگلستان در سال گذشته به مراکز خیریه کمک کردهاند.
-
چگونه از رفتارهای غیرمنطقی و اشتباه پرهیز کنیم؟
حتی وقتی همه موارد مطرحشده را بدانیم، باید توجه داشته باشیم که ما انسان هستیم و تلفیقی از منطق و احساس. ما عاطفه داریم و با همین احساساتمان، تصمیمات مالی روزمره میگیریم. این ایده توسط «دانیل کانمن» و «آموس تورسکی»، روانشناسان برنده جایزه نوبل اقتصاد در زمینه اقتصاد رفتاری، مطرح شد. بسیاری از آزمایشات نشان دادهاند که خریدکردن با کارتهای بانکی و اعتباری و خرید از طریق اینترنت و تلفن، هر چند که رفاه بیشتری ایجاد کرده است، اما به صورت فزایندهای در مقایسه با پرداخت پول نقد باعث هزینه و خریدهای غیر منطقی میشود. آسانی کلیککردن و تحویلهای یکروزه، اصطکاک خرید را در مقایسه با روش سنتی، از بین برده و باعث ترغیب به خرید بیشتر میشود.
بسیاری از انگلیسیها بدهی دارند و طبق آمارهای منتشرشده حدود ۳/۸میلیون نفر در انگلیس بیشازحد مجاز بدهکار هستند. این امر باعث میشود آنها در برابر شوکهای مالی بسیار آسیبپذیر باشند. تحقیقات بانک ING نشان میدهد که ۳۰% از مردم انگلستان پسانداز ندارند و دوسوم از این گروه، دلیل آن را عدم درآمد کافی اظهار کردهاند. «جسیکا اکستون»، متخصص رفتارشناس معتقد است اینکه ما ترجیح میدهیم تا منتظر نشویم تا یک کالا در تخفیف قرار گیرد و آن را سریع خریداری کنیم، نشاندهنده این است که ما در پس اندازکردن مشکل داریم.
با نگاه به آینده، صرفهجویی کنید
قطعا اصلاح سیستم گرمایش منزل یا پایینآوردن هزینه قبوض تلفن، برق و… صرفهجویی بیشتری نسبت به استفاده مجدد از چای کیسهای به همراه دارد! کاهش هزینهها در آینده، مستلزم اقدام امروز است. اتخاذ تصمیمهای مالی که نیاز به اقدام و پرداخت فوری ندارند، امری ساده است؛ مثلا شروع به پساندازکردن یا سرمایهگذاری برای زمان بازنشستگی. باید در کنار یک بودجهریزی خوب، محیطی برای عادت به پساندازکردن فراهم آوریم. به عنوان مثال، میتوانیم از بانکی که در آن حساب داریم، بخواهیم تا روزانه مبلغ مشخصی را از حسابمان به حساب پساندازمان واریز کند یا اپلیکیشنهایی را داشته باشیم که به صورت روزانه، مانده کیف الکترونیک شما را به حساب پساندازتان منتقل کند. شاید برای برخی از ما پساندازکردن برای دوران بازنشستگی راهی طولانی به نظر برسد، اما خطری که وجود دارد این است که بههیچوجه ما نباید این مسئله را سبک بشماریم و به آن بیتوجه باشیم. دولت انگلستان با تحلیل اقتصاد رفتاری ما و این واقعیت که ما تنبل هستیم و ترجیح میدهیم صرفا در زمان حال زندگی کنیم، اقدام به ایجاد طرح ثبتنام خودکار برای پسانداز بازنشستگی کرد. در این طرح، افراد بهصورت پیشفرض متقاضی تلقی شدهاند. این طرح موفقیتهای گستردهای به همراه داشته است.
سرمایهگذاران تعصب ندارند
در زمان سرمایهگذاری مجموعهای از تعصبات «قابلپیشبینی غیرمنطقی» وجود دارد که باید بهدنبال آن باشید. «کلر فلاین لوی»، مدیر اجرایی شرکت «Essentia Analytics» که با استفاده از هوش مصنوعی به سرمایهگذاران حرفهای برای مقابله و پرهیز از تعصبات رفتاری کمک میکند، میگوید: «سرمایهگذاران خرد خانگی اغلب دارای تعصب و تمایلات خاصی برای سرمایهگذاری هستند. یکی از این تعصبات رایج رفتاری این است که ما همیشه مایل هستیم صرفا بر روی آنچه میشناسیم، سرمایهگذاری کنیم.» مثلا ترجیح ما این است که فقط در بازار بورس و اوراق مشارکت انگلستان سرمایهگذاری کنیم؛ درحالیکه این تصمیم در صورت بروز تلاطمهای اقتصادی یا سیاسی باعث میشود تا سرمایه ما نیز قفل شود. روشهای زیادی برای متنوعکردن حوزه سرمایهگذاری وجود دارد. یکی دیگر از تعصبات رایج عبارت است از اثر مالکیت و آن زمانی است که مردم برای دارایی خود بیشتر از ارزش حقیقی آن، ارزش قائل هستند و این باعث بهوجودآمدن زیانگریزی میشود. به طور مثال، مالک یک شرکت، با علم به اینکه شرکت فاقد سودآوری است و در ضرر، اما مایل به فروش آن نیست. برای رهایی از این تفکر مسموم کافی است از خود بپرسیم: «اگر من مالک آن نبودم، آیا حاضر بودم آن را بخرم؟»
یک وقفه زمانی ایجاد کنید
خواسته ما هم مهم است. طبق یک مطالعه، حدود ۲۵درصد از جمعیت انگلستان خسیس و ۱۵درصد ولخرج هستند و تعجب خواهید کرد زمانی که بدانید بقیه افراد، «مصرفکننده بدون محدودیت» هستند. اما نه خسیسها و نه ولخرجها از رفتارهای مالی خود راضی نیستند. «اسکات ریک»، استادیار بازاریابی در دانشگاه میشیگان، میگوید: «خسیسها به تصور اینکه صرفا باید برای موارد خاص هزینه کنند، وقتی مشغول خرید هستند، بهویژه خریدهای اختیاری، پریشانی زیادی را تجربه میکنند و بعد از خرید نیز مدام خود را سرزنش میکنند که چرا نخریدند! از طرف دیگر، ولخرجها هم تمایل به خرید کالاهایی دارند که لزوما آنها را خوشحال نمیکند، اما آنها نمیتوانند جلوی خود را بگیرند.» یک راهحل ساده برای افراد خسیس، استفاده از روشهای جایگزین پرداخت نقدی است. در عین حال، ولخرجها میتوانند در زمان خرید به این فکر کنند که با آن پول چه چیز دیگری میتوانند بخرند. همانطورکه قبلا نیز اشاره شد، هر چه فرایند خرید آسانتر شود، ما بیشتر اقدام به خریدهای غیرضروری میکنیم. موفقترین کار برای همه ما این است که یک وقفه زمانی ایجاد کنیم و هر زمان که میخواهیم اقدام به یک خرید بزرگ یا سرمایهگذاری کنیم، اابتدا کمی به آن فکر کنیم و از خود بپرسیم: «آیا میتوانم امشب این کار را انجام ندهم و فردا صبح تصمیم بگیرم؟» اگر همه این کار را میکردیم، تصمیمگیری ما در هنگام خرید، بسیار منطقیتر بود. با این راهکار، به هنگام اتخاذ تصمیمات مالی، با یک لحظه تفکر، متوجه میشویم که خوشبختی خود و اطرافیانمان برایمان در اولویت قرار دارد.