آنچه در این مطلب میخوانید [ ]
\
پرسش۱۲۶:
دختری هستم ۱۶ ساله. تقریبا اخلاقم همینجوریه! با این تفاوت که من اصلا ناراضی نیستم و خوشحالم که به چیزهای بیاهمیتی مثل اولین رقص دنیا بهایی نمیدهم یا اینکه جدیدترین رپ چیست؟ حالا گیریم که فهمیدم، چه میشود؟
یکی از مشکلاتم برونگرایی زیادی است. هرچند که تصمیم گرفتم رویاهایم را بهجز مامانم به هیچکس نگویم چون همسن و سالهایم درکم نمیکنند و بعضیها هم میخندند یا به نظرشان دستنیافتنی است. خودم احساس میکنم سرزنده و شادم، اما با همه اینها فکر میکنم که احساسات پایداری ندارم و گاهی دچار افراط و تفریط هستم، حتی در مسایل دینی. مثلا بعضی وقتها آنقدر حالم خوب است که نماز شب هم میخوانم ولی بعضی وقتها حس نمازهای واجبم را هم ندارم، یا با اینکه گفتم شادم اما بعضی وقتها فقط دلم میخواهد بخوابم و احساس افسردگی میکنم. برای حلش چهکارکنم؟ مساله دیگر اینکه بهخاطر داشتن قوه تخیل، خیلی رویاپردازم و مثل بچههای ۴-۵ ساله دلم میخواهد چندین شغل داشته باشم و احساس میکنم اهدافم در حد رویا باقی مانده و در عمل برای رسیدن به رویاها کاری نمیکنم. اگر میشود راهکار بدهید تا به رویاهایم جامه عمل بپوشانم.
پاسخ:
سلام من را پذیرا باشید. نوسان رفتاری و نوسان خلقی دو امر قابل بررسی در زندگی یک نوجوان هستند. بخشی از نوسان در سن شما طبیعی است اما وقتی تغییر رفتار بهنحوی است که همیشه در افراط و تفریط بهسر ببریم معنیاش این است که باید یک مشاور را ببینیم. گاهی اوقات این نوسان ناشی از این است که بیدلیل حالمان اوج و فرود میگیرد که باعث میشود عملا از خیلی پیشرفتهای زندگی باز بمانیم. اینجا نیز یک روانپزشک میتواند کمک خوبی باشد. اما بخش دیگر سوال تو درباره تمایلت به رشتههای مختلف است که فینفسه طبیعی است اما خطر آنجاست که این تمایل کمالطلبانه، منجر به هیچ عملی در راستای آن خواسته نشود. اینجاست که باید بین یک تصویر ایدهآل از خود و یک من واقعی فاصله را دید و پر کرد. منظورم این است که بخشی از واقعیت تو این است که بیش از توانت آرزو میکنی… این اشتباه است. واقعگرا که باشی متوجه میشوی کجا باید عقبنشینی کنی.
پرسش۱۲۷:
من قدرت تصمیمگیری ندارم. وقتی همه جوانب را بررسی میکنم باز هم شک میکنم، گاهي هم بعد از انجام آن کار پشیمان میشوم. بايد چه کار کنم؟
پاسخ:
اغلب، تربیت شدن در خانوادههای موفقی که آدم را وارسی و نقد میکنند (به قصد رشد دادن) موجب میشود در تصمیمگیریها، مردد بمانیم. زیرا همیشه تحت فشار بودهایم که کاملترین بخشمان را بروز دهیم، در نتيجه اهمیت نمره ۲۰ برایمان آنقدر بالاست که نمره ۱۸ به جز حس خجالت و خفت چیزی در ما ایجاد نمیکند. تازه وقتي ۲۵ ساله میشوی میفهمی نه نمره بیست تو چيز دهانپرکنی بوده و نه نمره ۱۸ بقیه اسباب خجالتشان!
هر تصمیمگیری مستلزم بررسیهای اولیه (جمعآوری اطلاعات چندجانبه، بررسی تجربیات مشابه افراد موفق و ناموفق آن حوزه) و وزن دادن به انتخابهای مختلف آن تصمیم است
مثلا اینکه در میهمانی خانوادگی، کفش پاشنهبلند بپوشید یا تخت بستگی دارد: ۱- كه به شما بیاید،
۲- با لباسهای دیگرتان تناسب داشته باشد، ۳- در آن لباس چند ساعتی راحت باشید.
ممکن است برای سمیرا چگالی شماره سه بیش از یک باشد، زیرا تجربه پادرد در میهمانی قبلی با پاشنه تخت باعث میشود وزن این گزاره بیشتر شود. در اینصورت تصمیمها با وسواس کمتری گرفته میشوند.
پرسش۱۲۸:
دختری هستم در نگاه دیگران کاملا موفق و شاداب، با اینکه فرزند طلاق بودم و از ۱۷ سالگی از پدر و مادر جدا زندگی میکردم، با مطالعه مطالب خودشناسی و روانشناسی و صدالبته لمس خدا در تمامی لحظات زندگیام، یک موقعیت اجتماعی فوقالعادهای نسبت به بقیه جوانهای ایرانی دارم. مدرک فوقلیسانس در رشته مهندسی، و صدالبته علاقهمند به ادامه تحصیل برای دکتری جهت تدریس در دانشگاه و عضویت گرفتن در هیات علمی یکی از دانشگاههای کشورمان، را دارم. مسلط به زبان انگلیسی با تجربه تدریس ۵ ساله و کلی مدرک از دورههای نرمافزاری و هنری که تا آخر با نتیجه خوب به اتمام رساندهام.
چندماهی است برای یک کار آموزشی سرمایهگذاری کردم و یک آموزشگاه تاسیس کردم. خدا را شکر خیلی سریع مراحل راهاندازیام تمام شد و به مراحلی رسیدم که افراد دیگری هم باید نظر بدهند، متاسفانه بدقولی آدمها، معطل نگهداشتنت برای اینکه بگویند ما آدمهای مهمی هستیم، و خیلی داستانهای جزیی دیگر که شاید خندهدار باشند، انرژی من که یک دختر شاداب و سرزنده امروزی هستم و همیشه الگوی تمامی دوستان و اقوام هستم را گرفته!! در خلوت دلم میگیرد، جلوی بقیه فقط تظاهر به همان نسیم قدیم بودن میکنم، شدیداً نیاز به مشاوره از یک انسان پرانرژی و مثبت دارم!!!!
پاسخ:
• وقتی مدرک چیزی را میگیریم به اشتباه به ما میگویند “کارشناس یا کارشناس ارشد” در حالیکه ما هنوز اقتضائات کار را نمیدانیم؛ نه مصاحبه درست بلدیم نه خودابرازگری SELF-PRESENTATION نه سلسله مراتب پیشرفت کاری و نحوه جذب سرمایه و… حتی نمیدانیم چقدر میخواهیم کارمند باشیم؟ کی بریم تو خویشفرمایی؟ کی کارآفرینی یا سرمایهگذاری را تجربه کنیم؟
• در ایران سیستم پیچیده بوروکراسی اداری باعث میشود سرخوردگی در آدمهای “متوسط” ایجاد بشود. حقیقتا دانشگاه دومی داریم به اسم دانشگاه کار که بعد از فراغت از تحصیل واردش میشویم و در این صورت بهتر است بدانی که آدمهایی که از دانشگاه کار در ایران فارغالتحصیل میشوند، خود را آماده کردهاند برای عبور موفق از انواع زیرابزنیها، ریاکاریها و مجهز میشوند به صبوریهای بلند انسانساز؛
پس چند سال باید وقت بگذاری تا فولاد آبدیده بشوی
• نکته بعدی ترسیم صحیح اهداف GOAL SETTING در سن فعلیتان هست. شما هنوز دارید با سیستم قدیمیتان یعنی “بعد دبیرستان” به خودتون اهداف میدهید.
• به احتمال زیاد بخشی از شخصیت شما برگرفته از تیپ شخصیتی دختران عقلمحور Athena type میباشد که خود را با دستاوردهای خویش تعریف و ارزشیابی میکنند. در حالیکه سوالات مهمتری هستند که باید بدانها بیندیشی و منبعث از سایر جنبههای شخصیتی تو هستند و باید دیده و شنیده شوند و به رسمیت آیند و آنها عبارتند از اینکه:
۱٫ آیا من الزاما باید هیاتعلمی بشوم، تدریس به شکل مدعو اشکالی داره؟ یا حتما باید خودم را متعهد با اون همه ساعت کار دانشگاهی کنم برای ۲میلیون تومان حقوق ثابت؟
۲٫ آیا من افقهای کار آموزشی و اداره موسسه در ایران را ترسیم کردهام؟ نحوه توسعه شغلم را در ایران بلدم؟
۳٫ آیا من درباره ازدواج و روابط اجتماعی و شخصیم دغدغه لازم را دارم یا اینها را گذاشتهام برای بعد دکترا و…؟
بنابراین چنانکه مشهود است، آنچه باعث میشود تو حال بهتری پیدا کنی، گرفتن دوپینگ از یک آدم موفق نیست بلکه بازبینی نظام ارزشگذاریات به خودت در زندگی است که بسیار مفیدتر و ماناتر بر روان تو اثر خواهد گذاشت.
• برای شناخت بیشتر شخصیت دختران آتنا تایپ، تو را به کتاب ” نمادهای اسطورهای و روانشناسی زنان” تالیف ارزشمند دکتر شینودا بولن دعوت میکنم.
پرسش۱۲۹:
دختري هستم۲۰ ساله که احساس ميكنم نسبت به حرفهاي ديگران بسيار حساس و شكننده هستم و هنگام برقراري ارتباط با افراد جديد دچار اضطراب ميشوم، به نظر شما چه بايد بكنم؟
پاسخ:
مطمئنم بخش مهمی از این تصویری که از خود میبینیم (خودانگاره در تعابیر روانشناسی) محصول حرفهای بقیه است و بخشی از آن هم ارزیابیهای خودمان از کیستی و رفتار خودمان. مثلا یک دختر ۱۴ ساله خیلی تیز میشود که والدینش، خانوادهاش و همکلاسیهایش درباره او چه نظری میدهند پس خیلی مهم است که مثلا اگر دایی این دختر به شوخی درباره قد کشیدن این دختر نظری میدهد که: “نیلوفر! چه نردبونی داری میشی!” پدر یا مادر خانواده در مقام دفاع برآید و مثلا بگوید: “دایی جان! نیلوفر خانم دیگه دارند شاهزاده نورچشمی خونه ما میشوند!” به این میگویند حمایت عاطفی خانواده.
میرسیم به دختر ۲۰ ساله که دیگر لازم نیست دربست حرفهای بقیه را درباره خودش، رفتارش و شخصیتش قبول کند. او در حدی زندگی کرده و فردیتی داشته که به نظر شخصی خودش درباره خودش نیز بیشتر گوش فرا دهد. در این صورت چه بسا بقیه بگویند: “اه! نیلوفر خسیسه اومد” اما خود نيلوفر میداند که در زندگی ولخرجی نميکند زیرا دارد شهریه دانشگاهش را میدهد. این مثالی است در مورد حمایت عاطفی از خود.
شما گفتهاید نسبت به تواناییهای اجتماعی خود تردید دارم. احتمال ما این است که منظور شما از تواناییهای اجتماعی عبارت است از: توانایی صحبت کردن و اظهار نظر جلوی جمع.
• توانایی اعلام خواستههای خود با خانواده، همکاران، کسبه و مشاغل.
• توانایی مدیریت عاطفی در برابر پیشنهادهای عاطفی.
• توانایی کسب موقعیت خوب تحصیلی و کاری.
با اینکه مهارتهای اینچنینی مطلوبتان است اما در نظر داشته باشيد در بیست سالگی لازم نیست خیلی هم عالی و بینقص ظاهر شویم. به خودتان اجازه اشتباه بدهید و به این اشتباهات بخندید.
بسیاری از مهارتهای فوق قابل یادگیری و آموزش هستند. من به شما نوید میدهم که مطالعه و اشتیاق به تغییر، مهمترین سرمایه موفقیت ارتباطی است که هر دو را در نامه شما مییابم.
پرسش۱۳۰:
من بهخاطر زیبایی چهرهام همیشه مورد توجه بودم. بهخصوص در سالهای اول دبیرستان از اينرو اعتمادبهنفس میگرفتم. بعد فکر کنم بهگونهاي به اين قضيه عادت کرده بودم. حالا که بزرگتر شدهام (۱۸سالهام) صورتم رشد کرده و حالا یک دماغي دارم كه خودم هم نمیتوانم نگاهش کنم. پیش چندتا دکتر برای عمل رفتم. همهشان گفتند عمل بینیام ریسک بالایی دارد و احتمالش زیاد است که مشکل تنفسی پیدا کنم و صدایم تغییر کند. (چون دارم در کار گویندگی وارد میشوم برایم مهم بود) احتمال دارد عمل خوبي هم از آب درنيايد. در کل اگر صورتم بزرگتر بود شاید اینقدر حساس نمیشدم. صورتم ریزه، بینیام بزرگ! فكر ميكنم تمام آرزوهای چندین ساله من نابود شد. همه دکترها همین را گفتهاند. من هم تصمیم گرفتم دیگه عمل نکنم. ولی اصلا خودم را در آینه نمیتوانم نگاه کنم. هیچکدام از نکات مثبت چهرهام به چشم نميآيد. احساس میکنم هیچکس با این بيني عاشق من نمیشود! آيا عقلانی است که با این شرایط عمل کنم؟ اصلا نمیدانم باید چه کنم؟
پاسخ:
در ابتدای جوانی هستید و طبیعی است كه دوست دارید خوب دیده شوید، مورد توجه باشید و اینها همه باعث انگیزه برای رشد شماست. شاید برايتان جالب باشد که بسیاری از مردم دنیا در سنین زیر ۲۵ سال با دماغشان مشکل دارند (حتی خودم هم تو این سنین، از بيني بزرگ خودم که ارثی هست، خوشم نمیآمد!)
نکته اولی که لازم است بدانی این است که جذابی البته به چهره هست ولی در رفتار یک انسان نه در تیپ و اندام او. شاخصهای بسیار تاثیرگذارتری در ذهن اطرافیان وجود دارد که تو را جذاب ببینند. کافی است نگاه کنی به اطرافت تا ببيني دخترها و پسرهایی با قیافههایی معمولی، مورد انتخاب افرادی هستند بسيار زیبا و مهم.
نکته دوم دیدن هنرپیشهها با قیافه معمولی ولی جذاب است: دهان بسیار پهن جولیا رابرتز، قیافه کجومعوج آلپاچینو، راه رفتن اردکی رابرت دنیرو و… هیچکدام باعث نشد یک لحظه این افراد در مسیر حرفهای که پیش گرفتهاند، متوقف شوند. من معتقدم زمانی سراغ هر عمل جراحی برو که موفقیتهایی در زندگیات بهدست آورده باشی، عزتنفست ترمیم شده باشد، دانشکده خوبی رفته باشی و دوستان خوبی داشته باشی. در اینصورت اگر خواستی زیباتر دیده شوی، حتما آن را انجام بده.