نفرت از عشق، در متن یک رابطه عاشقانه، عمدتا از یک خیانت ناشی میشود. محققان مفهومی را در رابطه با نفرت از عشق ارائه دادهاند بیشتر معطوف به حسادت عاشقانه است که نگرشهای منفی، عصبانیت و ترس مربوط به داشتن یک شریک عاطفی را توصیف میکند.
نفرت از عشق احساسی است که ما را از دیگران جدا میکند و چیزی فراتر از یک احساس است.
آنچه در این مطلب میخوانید [ ]
عشق و نفرت
عشق و نفرت از تاثیرات مهم انسانی است که از دیرباز مورد توجه روانشناسی است. تحقیقات تجربی زیادی در مورد رابطه بین عشق و نفرت انجام شده است. با این حال، نظریههای سنتی روانشناسی عمدتا معطوف به عشق، به ویژه عشق رمانتیک بوده است.
عشق به عنوان یک عمل، نگرش، تجربه و حتی به عنوان یک احساس اولیه تعریف شده است. در مجموع، این تعاریف نشان میدهد که عشق یک پدیده چند وجهی است.
نفرت از عشق، در متن یک رابطه عاشقانه، عمدتا از یک خیانت ناشی میشود. محققان مفهومی را در رابطه با نفرت از عشق ارائه دادهاند بیشتر معطوف به حسادت عاشقانه است که نگرشهای منفی، عصبانیت و ترس مربوط به داشتن یک شریک عاطفی را توصیف میکند.
نفرت از عشق چیست؟
نفرت از عشق احساسی است که ما را از دیگران جدا میکند و چیزی فراتر از یک احساس ساده است. در واقع میتوان گفت یک نسخه شدید از احساساتی مانند انزجار است که فرد را از هر ارتباط عاطفی و صمیمانهای دور میکند.
در کل نفرت به عنوان عدم تمایل شدید به چیزی تعریف شده است، که گاهی اوقات میتواند چیز خوبی باشد. به عنوان مثال، ما از قرار دادن سموم در بدن خود بیزاریم. شاید عجیب به نظر میرسد که بتوانیم براساس چنین احساسات منفی تصمیمات مثبتی بگیریم.
بر همین اساس مردم فقط غذاهای ارگانیک (Organic Food) میخورند زیرا از سمومی که برای فرآوری غذاهای دیگر استفاده میشود متنفر هستند. ولی این نکته به ما اجازه نمیدهد از هر چیزی که به آن علاقه نداشته باشیم به صورت نفرت انگیزی با آن برخورد کنیم.
قبل از چنین تصمیمی باید در موضوع و چیزی که از آن نفرت پیدا کردهایم تفکر کنیم که آیا ذاتا مضر است یا که میتواند برای ما سودمند باشد. به همین خاطر باید گفت عشق یک احساس بسیار عالی و سودمند در زندگی افراد است که تنفر از عشق باعث میشود ما خیلی از چیزهایی را که میتوانستیم به دست بیاوریم یا کسب کنیم از دست خواهیم داد.
انواع عشق و رابطه آنها با نفرت
عشق آن هیجان ناب و غلیظی را که به دنبال آن هستیم به ما هدیه میدهد و عزت نفس ما را افزایش میدهد و باعث میشود احساس کنیم میتوانیم هر چیزی را تسخیر کنیم.
عشق آتش بازی را در مغز ما راه میاندازد و سرعت و هیجانی مانند رقابت اتومبیلهای مسابقهای را در قلبمان ایجاد میکند. محققان دو نوع از عشق را دسته بندی میکنند که در اینجا علاوه بر معرفی این دو رابطه آنها را با نفرت از عشق نیز بررسی میکنیم:
این دو نوع عشق عبارتند از: عشق دلسوزانه (بعضی این را عشق همنشین مینامند) و عشق پرشور.
عشق دلسوزانه بر اساس احترام متقابل، اعتماد، احترام و دلبستگی است.
اما عشق پرشور علاوه بر اینها جذابیت جنسی و احساسات شدیدتر را نیز شامل میشود.
عشق دلسوزانه یا همراهانه نوعی عشق است که نسبت به اعضای خانواده یا دوستان نیز نزدیک احساس میشود ولی عشق پرشور فقط در مورد جنس مخالفی که به او احساس و علاقه دارید رخ میدهد.
عشق پرشور شامل بوسیدن و سایر لذتهای شخصی است که از نزدیکتر از یک عضو خانواده یا دوست خود میبینید. در عشق دلسوزانه کمتر پیش میآید که افراد از هم ناراحت شوند و به عبارتی نفرت از عشق در چنین رابطهای خیلی کمتر رخ میدهد.
اما در یک رابطه پرشور معمولا خیلی زود احساسات و علاقه آتشین پایین میآید و افراد از هم دور میشوند.
دلایل ایجاد نفرت از عشق
بارزترین سناریویی که باعث میشود فرد دچار تنفر از عشق شود زمانی است که شخص کسی را دوست دارد ولی از طرف مقابل، متقابلا این دوست داشتن پاسخ داده نمیشود و به عبارتی دچار سرخوردگی و احساس حقارت به او دست میدهد.
اگر شخصی فکر کند که اساساً فردی دوست داشتنی است، درک این نکته که ممکن است شخصی که دوستش دارد به او علاقهای نداشته باشد برایش بسیار دشوار است و اگر فرد قبلاً از سطح پایینی از اعتماد به نفس برخوردار بوده، این وضعیت ضربه دیگری به عزت نفس او وارد خواهد کرد.
همچنین اگر فرد نسبت به ارزشهای شخصی خود بیش از حد اعتماد به نفس داشته باشد، ممکن است موقتاً فریب این را بخورد که عدم پاسخ متقابل عشق او یک نقص اساسی در طرف مقابل باشد و به عبارتی مشکل را از طرفش بداند.
اگر احساسات منفی خود را به دلیل وجود این «نقص» در شخصیت او به سمت خود معطوف کنید، مطمئناً از طرف خود متنفر خواهید شد و احتمال اینکه حداقل به صورت موقت دچار نفرت از عشق شود، بسیار زیاد است.
احتمالا خیلی از شما و اطرافیان شما در سالهای نوجوانی و اوایل جوانی یک رابطه دوستانه یا عاشقانه را تجربه کردهاید و به احتمال زیاد در این روابط شکست خوردهاید و به همین علت در مقابل خود یک سپر نفرت از عشق را ایجاد کردهاید تا خود را در برابر زیباترین احساس جهان حفظ کنید.
چرا که در آن دوران شما صدماتی را تجربه کرده بودید. این سپر و تنفر از عشق میتواند نسبت به والدین، دوستان، نزدیکان یا شریک عاطفی فرد باشد. اما باید از خودتان بپرسید که آیا وقتی عاشق بودید احساس قدرت نمیکردید؟
آیا شگفت آور نبود که فردی هر لحظه از رشد، اعتماد به نفس و خوشبختی حیرت انگیز که با او همراه است تعریف کند. باید عنوان کنیم که شاید ما در آن زمان نابالغ بودیم، شاید کسی ما را فریب داده باشد، شاید همه چیز زیبا بود اما شرایط تغییر کرد و باید آن رابطه تمام میشد.
اما به جای اینکه به آن نگاه منطقی داشته باشیم یا جنبه مثبت آن را در نظر بگیریم، روح خود را پر از نفرت، افکار منفی، عصبانیت و ناامیدی میکنیم. حسادت، عصبانیت و احساسات منفی ناآگاهانه عملکرد ما را تقریباً در همه زمینههای زندگی در حد بسیار محسوسی تحت تاثیر قرار میدهد.
تمام این احساسات و انرژی منفی باعث کاهش کارایی ما خواهد شد و به طور خود به خودی و مکرر بر ابعاد منفیها میافزاید و یک چرخه معیوب ایجاد میشود.
چرا باید نفرت از عشق را کنار بگذاریم
در صورتی که دچار نفرت از عشق شدهایم، باید از خودمان بپرسیم که چرا ما هرگز فرصت دومی را که شایسته عشق و عاشقی است را به خود نمیدهیم؟ چرا درهایمان را به روی عشق میبندیم؟
چرا ما حتی دوست داشتن خود را نیز متوقف میکنیم؟ شاید دلیل این عدم اجازه این باشد که عشقی را که فکر میکنیم لیاقت آن را داریم وجود ندارد و عشق چیزی جز دردسر برای افراد ایجاد نمیکند.
اما تمامی افراد باید به خود اجازه دوباره عاشق شدن را بدهند و نفرت از عشق را کنار بگذارند. چرا که با عشق همه چیز یک بار دیگر زیبا و شگفت انگیز خواهد شد، تمام زخمها و دردهای شما از بین خواهد رفت و واقعاً خوشحال خواهید شد که از گذشته خود کینهای ندارید.
اگر به خود اجازه عاشق شدن را بدهید گذشته را فراموش و شخص قبلی را میبخشید. حتی اگر او را نبخشیده باشید، تمام منفیهایی را که گذشته شما را به دام انداخته و به عنوان یک فضای محدود کننده عمل میکرده را فراموش خواهید کرد.
روانشناسان به هر کسی که دچار نفرت از عشق شده است توصیه میکنند که عشق را با آغوش باز بپذیرید چرا که تنها با عشق زندگی ساخته میشود و این تنها یک شعار نیست بلکه واقعیتی اثبات شده است.
مثالی جهت درک تنفر از عشق
برای اینکه تنفر از عشق را درک کنید در اینجا مثالی را خواهیم آورد که دید شما را باز کند.
ممکن است شما بینهایت از خوردن شکلات لذت ببرید و به عبارتی عاشق خوردن آن باشید. بنابراین شما سعی میکنید در هر تایمی اقدام به خرید شکلات کنید و زمانی را صرف لذت بردن از این خوراکی میکنید.
مواقعی وجود دارد که بیش از حد و به صورت افراطی شکلات میخورید و نسبت به این خوراکی یا هر غذای خوشمزهای که به این ترتیب از آن استفاده کنید احساس نفرت پیدا میکنید.
شما به دلیل خوردن زیاد این خوراکی احساس بدی پیدا میکنید و شروع به سرزنش شکلات میکنید و حتی ممکن است به دلیل زیاده روی در مصرف آن در یک وعده دچار مسمومیت شوید.
از این به بعد شما از رنگ، شکل، نام و هر چیزی که شما را به یاد این خوراکی بیاندازد متنفر میشوید. حتی اگر در توانتان باشد میخواهید از شر همه شکلات سازها خلاص شوید.
این همان اتفاقی است که در رابطه شما ایجاد میشود و باعث نفرت از عشق میشود. زیاده روی در هر چیزی باعث ایجاد مشکلات عدیدهای میشود که ممکن است به طور کل آن را کنار بگذارید و عشق نیز از این قاعده مستثنا نیست.
ولی برای ایجاد تعادل شما باید به طور جداگانه عشق و نفرت را درک کنید و به این ظرفیت برسید که چگونه هر دو میتوانند در یک موقعیت مشابه وجود داشته باشند.
مضرات نفرت از عشق
نفرت از عشق و هر چیز دیگری میتواند منجر به ایجاد رفتارهای بسیار آسیب زایی شود که از بد گفتن در مورد کسی تا کشتن و قتل را شامل شود. احساس نفرت از عشق مانند لعابی است که به شما فشار میآورد و شما را میپوشاند.
بنابراین شما نمیتوانید ببینید که آیا شما کاری را که دارید انجام میدهید درست یا غلط است. شما بر اساس عصبانیت، ناامیدی، حسادت و هر احساس دیوانه وار دیگری تصمیم میگیرید.
نفرت باعث میشود رفتاری داشته باشید که اگر در حالت عادی بودید و فکر منطقی میکردید هرگز آن رفتار را انجام نمیدادید.
نفرت شما را متقاعد میکند که وقتی نمیتوانید احساسات خود را کنترل کنید، مانند یک احمق رفتار کنید و حتی مرتکب اقدامات مجرمانه شوید.
گرچه نفرت از عشق هنوز به عنوان یک اختلال بهداشت روان شناخته نشده است، اما باعث ایجاد عوارض جانبی در سلامت روان میشود. احساساتی مانند نفرت میتواند عوارض جانبی جدی بر سلامت جسمی و روانی داشته باشد.
استرس مزمن، افسردگی و پارانویا چند خطری است که کسی که دچار نفرت از عشق شده است را تهدید میکند.
برای خواندن مقاله با موضوع درمان استرس کلیک کنید.
از تموم دوستان گرامی با نهایت وجود و احساسم تقاضا میکنم اگه در ابتدای رابطه عشق و علاقه باطنی و قلبی نسبت به طرف مقابلون ندارید یا از ظاهر,شخصیت،اعتقادات و فرهنگ خانوادگی و.. طرف قلبا حس خوبی نمیگیرید و ندارید و بخاطر حرف مردم که راجب من چه فکری میکنن اگه متوجه بشن من از این رابطه که مطمنم ناسالمه خارج بشم .خواهش میکنم تمنا میکنم تو معذوریت قرار نگیرید و رابطه رو ادامه ندید قطعا خیلی از اشخاص تو یه مدت کوتاه واقعیت خودشون و شخصیتشون رو نشون نمیدن در واقع شخصیت نمایشی دارن پس لطفا اگه برنامه ای برای ازدواج دارید خیلی خیلی محتاطانه عمل کنید وبا چشم باز و صرفا جهت شناخت نه اینکه وابسته طرفتون بشید متاسفانه خیلیها خطوط قرمز رو رد میکنن و از همون ابتدا میان تا بمونن چطور میشه بدون شناخت میرید تا زندگیتونو بسازین و عدم رعایت این موضوع باعث میشه روز به روز فقط وابستگی زیاد بشه نکته مهم مخصوصا برای دخترای عزیز اینکه فکر نکنید اگه طرفتون مخصوصا اوایل رابطه خیلی محترمانه صحبت میکنه یا از نظر عاطفی ابراز احساساتی نسبت بهتون داره یا هدیه هایی بعضا گران قیمت براتون میخره دلیل بر این نمیشه که عاشقتونه در خیلی از مواقع در حقیقت هدف طرف مقابلتون اینه که سعی میکنه شما رو در معذوریت قرار بده حتی اگر هم واقعا عاشق شما باشه مهم اینه که شما هم متقابلا عاشقش باشید تاکید میکنم عاشق و دلبستش باشید نه وابسته متوجه این مسایل حتما باشید چیزی که مهمه صداقت و اعتماد طرف مقابلتون و جذابیت شخصیت اونه ممکنه طرف مقابل ویژگیهای مثبت زیادی هم داشته باشه ولی مهم اینه که شما میخواهید تا آخر عمر روز و شب کنار هم زندگی کنید مطمن باشید به مرور هیچ عشق و علاقه ای بوجود نمیاد ممکنه وابستگی بخاطر ارتباط و تعامل بوجود بیاد ولی قطعا اون عشق اهورایی که واقعا رویا نیست و آرزوی قلبیه یکایک شماست محقق نمیشه از همون ابتدا اگه عشقی نسبت بهم داشتید که هیچ در غیر اینصورت مطمن باشید فقط وابستگیه و به مرور سرخورده و احساس بی ارزشی و نا امیدی تموم وجودتون رو تسخیر میکنه لطفا تو رابطه ناسالم نمونید قطع به یقین دیر یا زود خودتون متوجه میشید لطفا زمان و جوونیتونو با ادامه رابطه ناسالم تباه نکنید حرمت نفس داشته باشید و مطمن باشید شما لایق و شایسته عشق واقعی هستید و همچنین مطمن باشید تو هر سن و سالی میتونید عشق واقعیتونو پیدا کنید و ترس از بالا رفتن سن و یا ترس از تنهایی نباید باعث بشه که رابطه سمی رو ادامه بدید تنهایی اصلا مانع نیست به شرطی که به اون خودشناسی رسیده باشید قطعا تنهایی بهتر از بودن با کسیه که عاشقش نیستید