شهناز یزدانپناه
فكر، مكانیسم رفتارهای اجتماعی است. قضاوت دیگران درمورد ما کاملا بستگی به رفتارها و عملكردهایی دارد كه از خود نشان میدهیم. این رفتارها نشاندهنده طرز تفكر و نوع نگرشمان نسبت به زندگی هستند؛ بیآنكه به دیگران بگوییم چگونه میاندیشیم.
صبح زود با خوشحالی از خواب بیدار شدم. ماه قبل درخواست كار داده بودم و امروز وقت مصاحبه داشتم و احساس میكردم روز خوبی است. مادرم وقتی خوشحالیام را دید، با همان لحن همیشگی گفت که زیاد خوشحال نباشم؛ چون آنقدر بیکار مثل من زیاد است که نوبت من نخواهد شد. پدرم هم با لبخندی گفت که اگر شانس داشتیم، وضعمان بهتر از این بود. نمیخواستم حرفهای آنها روزم را خراب كند یا اعتمادبهنفسم را از بین ببرد. از خانه بیرون رفتم؛ درحالیکه درونم غوغایی برپا بود. حرفهای پدر و مادرم مرا از رفتن بازمیداشت، ولی ارادهام مرا به جلو میراند. در راه با خود فكر میكردم که بهراستی چرا بعضی از ما انسانها تاایناندازه نسبت به اتفاقات اطرافمان بدبین هستیم و بهقولمعروف، همیشه آیه یأس میخوانیم. شاید شما هم دركنار خود آدمهایی را دیده باشید كه قبل از شروع هر كاری پایانی توأم با شكست را پیشبینی میكنند و نسبت به وقایع اطرافشان دیدی منفی دارند.
بدبینی از امراض خطرناكی است كه میتواند تصوراتی را كه ساختهوپرداخته ذهنمان است، بر ما تحمیل كرده و آنها را جایگزین حقایق زندگیمان كند. آدمهای بدبین نمیتوانند یا نمیخواهند جنبه مثبت مسائل را ببینند. آنها همیشه نگاهشان به جنبههای منفی زندگی است. جملاتی مانند «آدم بدشانسی هستم»، «همیشه بد میارم»، «هرچی سنگه مال پای لنگه» و … از جملات معروف این افراد هستند. بار منفی این کلمات آنقدر زیاد است که میتواند افکارمان را تحت سلطه خود درآورده و اراده و انگیزه ما را فلج كند و ما را از حركت و تلاش بازدارد؛ چون عملكردها و كنشوواكنشهای ما نسبت به وقایع بستگی به نوع نگرش و تفكرمان دارد. اگر افکار ما به ویروس بدبینی آلوده باشد، خروجی آن هم چیزی جز رفتار بدبینانه نیست. تصور اینكه «شانس همیشه با من است» یا «در همهچیز بدشانسم» بر رفتار و قابلیتهای ما تاثیر میگذارد و میتواند حالات درونی ما را دستخوش تغییراتی جدی كند. موفقیت و میزان خوشبختی ما در زندگی بستگی به انتخاب فكرمان دارد.
عوامل مختلفی نظیر سنت، فرهنگ، جهانبینی و تربیت در تضعیف یا تشدید بدبینی موثرند. این عوامل موجب شكلگیری شخصیت و نوع نگرشمان نسبت به خود و دیگران میشود. اینكه چگونه خود و محیط اطرافم را میبینیم و آن را پردازش میكنیم، بستگی به باورهایی دارد كه از دوره طفولیت با آنها خو گرفتهایم؛ مثلا یک مادر منفیاندیش به كودك خود میآموزد که به هیچكس نباید اعتماد كرد؛ درحالیکه مادری مثبتنگر به فرزندش یاد میدهد که اگر كسی را نمیشناسد، كمی محتاط باشد و … .
در بسیاری از موارد، منفیاندیشی جزو عادات روزمرهمان شده است و ما بیآنكه متوجه باشیم، این ویروس را در خود پرورش میدهیم. منفیاندیشی ممكن است درابتدا جزئی باشد ولی اگر تداوم یابد، میتواند منجر به بدبینی شدیدی شود كه پیامد آن غفلت از واقعیات و غوطهورشدن در وهمیات خواهد بود.
برای شناخت این ویروس باید ببینیم چگونه اطلاعات دریافتی از محیطمان را تجزیهوتحلیل میكنیم و نسبت به آنچه در اطرافمان میگذرد، چه واكنشی نشان میدهیم. اگر دائما درحال گله، شكایت و غرزدن هستیم یا اگر قبل از شنیدن پاسخ یا دیدن نتیجه كار پیامدی ناگوار را پیشبینی میكنیم و یا بهطورکلی از هر موقعیتی كه برایمان پیش میآید، ناراضی هستیم، باید بدانیم گرفتار بدبینی شدهایم.
بررسیها نشان داده است آدمهای بدبین از این نگرش خود جز انرژی منفی كه پیامد آن افسردگی و نارضایتی است، چیز دیگری به دست نمیآورند. تنها راه مقابله با بدبینی، مثبتاندیشی است؛ البته باید سعی كنیم مثبتاندیش واقعبین باشیم، نه مثبتاندیش خیالاندیش.
مثبتاندیش واقعبین حقایق و رویدادهای ناگوار را هم میبیند، اما ابتدا جنبه مثبت را درنظر میگیرد و سپس با درك موقعیت، مناسبترین روش را برای حل مسئله برمیگزیند. او اتفاقات اطرافش را وسیلهای برای كسب تجربه و مهارت بیشتر میداند كه میتواند باعث رشد و پیشرفتش شود.
مثبتاندیش شكستهای گذشته خود را بازنگری میكند و با تجزیهوتحلیل و ریشهیابی آنها سعی میكند علت واقعیشان را دریابد و از تكرار دوباره آنها جلوگیری كند؛ درحالیکه منفیاندیش با یك شكست عقب مینشیند و آن را جزء لاینفك زندگی خود میپندارد؛ بهطوریكه حتی اگر اتفاق خوشایندی روی دهد، آن را موقتی و زودگذر میداند و همیشه در انتظار حوادثی ناخوشایند است.
مثبتاندیشان اعتمادبهنفس بیشتری دارند و واقعبینانه نقاط ضعف و قوت خود را میبینند؛ بدون آنكه از داشتن نقاط ضعف خود احساس عجز و ناتوانی كنند. آنها با تكیه بر نقاط مثبت خود سعی در مهار نقاط ضعفی دارند كه مانعی جدی برای رسیدن به رشد و پیشرفتشان محسوب میشود و ضمن اینکه نقاط ضعف و قوت خود را درنظر میگیرند، صفات منفی و مثبت دیگران را هم میبینند ولی آنها را از خود طرد نمیكنند؛ زیرا معتقدند هركس نقطهضعفی دارد؛ مثلا بعضی از افراد ممكن است دروغ بگویند یا حسادت کنند اما ما باید محتاط باشیم و بدانیم با هریك از این افراد چگونه رفتار كنیم؛ درحالیکه منفیاندیشان نقاط مثبت خود را نمیبینند و فقط بر نقاط ضعفشان تكیه میکنند؛ به همین سبب روزبهروز ناامیدتر و منزویتر میشوند و حتی گروهی از آنها ممكن است خشن و سلطهگر شوند.
مثبتاندیشی مهارتی است که هرکسی میتواند آن را یاد بگیرد؛ فقط كافی است عینك بدبینی را از چشم بردارد و با دیدگاهی جدید به زندگی بنگرد، در آموختههای گذشته خود تغییر ایجاد كند و از خود بپرسد که تابهحال از منفیاندیشی چه نفعی برده است كه میخواهد آن را همانند گذشته ادامه دهد؛ درحالیكه میبینید افراد مثبتاندیش در زندگیشان موفقتر و شادترند و كمتر دچار اضطراب و نگرانی میشوند.
برای تمرین مثبتاندیشی باید دریچه ذهن را برروی افكار منفی ببندیم و به آنها اجازه ورود ندهیم و درعوض افكار مثبت را جایگزین آنها كنیم.
باید بكوشیم بهجای دریافت انرژی منفی از یكدیگر، انرژی مثبت را به یكدیگر انتقال دهیم؛ یعنی مثبتاندیشی را در جامعه تسری دهیم و بهجای جملاتی مانند «همیشه همینطور است»، بگوییم گرچه در برخی از موارد آنطوری كه تصور میكردم یا میخواستم اوضاع پیش نمیرود، ولی این حالت، موقت و زودگذر است؛ چون من اراده و اختیار دارم و با قوه تعقل و تفكر میتوانم اوضاع را بنابر میل و خواست خود تغییر دهم و اگر كوتاهی میكنم، نباید آن را به حساب مقدرات بد بگذارم و یادمان باشد:
«دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نگشت دائما یكسان نباید حال دوران غم مخور»