یک شب تابستانی است و یک طرف پیادهرویی که کنار یک پارک بزرگ قرار دارد، دستفروشها ایستادهاند و وسایل مختلفی را میفروشند. هرکدام یک میز دارند که اجناس خود را روی آن گذاشتهاند تا عابران پیاده راحتتر بتوانند اجناس فروشی را ببینند. در اینجا انواع و اقسام وسایل را میتوان پیدا کرد؛ از اسباببازی، کاردستیهای هنرمندانه، وسایل چوبی گرفته تا نقاشی، زیورآلات، بدلیجات و … . همه اینها، کار دست هستند و هیچکدام شبیه دیگری نیست و هرکسی هم که از این محل عبور میکند، تنها یکبار میتواند در تمام طول عمرش چنین وسایلی را ببیند، چون همه دستساز هستند و کارهای هنری دستساز معمولا نمیتوانند عینا شبیه یکدیگر باشند. عابران پیاده با هیجان زیادی به این آثار هنری نگاه میکنند، چون آنها هم میدانند که شاید هرگز دیگر چنین فرصتی برایشان پیش نیاید که بتوانند چنین آثار ارزشمندی را از نزدیک ببیند و حتی آنها را خریداری کنند.
خوب، آیا توانستید صحنه توصیفشده را بهخوبی در ذهنتان تصور کنید؟ اکنون چند لحظه صبر کنید و صحنه را اینگونه تصور کنید که شما خودتان یکی از فروشندگان هستید و یک میز مقابل خود دارید که روی آن پر است از زیورآلات دستسازی که خودتان بهتنهایی آنها را درست کردهاید.
- عابران زیادی از مقابل شما عبور میکنند، نگاهی به میز مقابلتان که زیورآلات زیبای زیادی را روی آن چیدهاید، میاندازند. چند نوع زیورآلات را برای فروش و بازدید خریداران روی میز گذاشتهاید؟
- یک نفر همچنان که راه میرود به میز شما میرسد، نگاهی به زیورآلات فروشی شما میاندازد، اما خیلی توقف نمیکند، چیزی نمیخرد و میرود. با دیدن این اتفاق با خودتان چه فکری میکنید؟
- یک عابر دیگر میآید و با اشتیاق فراوان به اجناس شما نگاه میکند، با دیدن او و اشتیاقی که به اجناس شما دارد، تصمیم میگیرید بهترین چیزی را که ساختهاید، به او بفروشید. از چه نوع تکنیک فروشندگی برای فروش این وسیله خود استفاده میکنید؟
- شب به پایان رسیده و تمام فروشندگان وسایل خود را جمع میکنند تا به خانههایشان بروند. فروش امروزتان چگونه بود؟ از فروشتان راضی بودید؟
آنچه در این مطلب میخوانید [ ]
توضیحات:
زیورآلات و تزئینات مرتبط با مد، نشاندهنده بخش اجتماعی وجود انسان هستند. پاسخهایی که به سوالات این آزمون دادهاید نشان میدهند که شما دوست دارید توسط دیگران چگونه دیده شوید.
- تعداد و تنوع زیورآلاتی که برای فروش به معرض نمایش گذاشتهاید، نشاندهنده تعداد نقابهایی است که شما در موقعیتهای مختلف اجتماع و در ارتباطات اجتماعی خود بر چهرهتان میزنید. موقعیتهای مختلف شامل زمانهایی است که مثلا اوقاتتان را با دوستانتان سپری میکنید، در اتاق مدیرتان بوده، با همسرتان هستید و … . هرچه عددی که نام بردید، بزرگتر باشد و تنوع زیورآلاتی که در ذهنتان داشتید، بیشتر باشد، تعداد نقابهای شما هم بیشتر است و در محیطهای اجتماعی مختلف شخصیتهای متفاوتتری را از خود نشان میدهید؛ یعنی درواقع شخصیت پیچیدهتری دارید.
- احساس شما در زمانیکه مشتری زیورآلات شما را نظاره کند، اما از چیزی خوشش نیاید و برود، همان حسی خواهد بود که وقتی کسی قلب شما را بشکند یا طردتان کند، خواهید داشت. حقیقتا چه حسی داشتید؟ آیا حس کردید که اجناستان خوب و قابلتوجه نبودند؟ یا به خودتان گفتید اشکالی ندارد، خریداران بسیار دیگری هستند که اجناس مرا خواهند خرید؟ و یا نگران شدید که چه اشکال و ضعفی در شما و اجناستان وجود داشت که نتوانستید نظر این خریدار را جلب کنید؟
- تکنیکی که برای فروش اجناس خود به خریداری که علاقهمند به وسایل ساخته دست شما بود به کار بردید، نشان میدهد که شما به نقاط قوت و تواناییهای خود چه دیدی دارید و چگونه تواناییهایتان را به دیگران نشان میدهید؟ آیا سکوت میکنید تا خریدار خودش بتواند فکرهایش را کرده و تصمیم بگیرد که خرید را انجام دهد یا نه؟ آیا سعی میکنید وسیله موردنظر را زیباتر جلوه دهید و نیز درمورد خصوصیات و زیباییهای آن محصول بیشتر برای خریدار توضیح میدهید تا نظرش را جلب کرده و وی را تشویق به خرید کنید؟ شاید هم برای راضیکردن خریدار، قیمتی را که روی کالا گذاشتهاید، پایینتر میآورید تا هرطور که میتوانید، آن را بفروشید. اگر از این روش استفاده میکنید، مراقب باشید که قیمت خود را بیشازحد پایین نیاورید.
- میزان فروش این روز شما نشاندهنده ارزیابی کلی شما از خود و فعالیتهایتان در اجتماع است. افرادی که گفتند تمام اجناسان را فروختند، کمی مغرور هستند و خود و تواناییهایشان را بیشازحد واقعیت میبینند. افرادی که تصور کردند اصلا از فروششان راضی نبودند هم در نقطه مقابل گروه اول قرار دارند، آنها هم باید کمی اعتمادبهنفس خود را تقویت کنند و خود و تواناییهایشان را با دیدی مثبتتر بنگرند. اما افرادی که معتقد بودند فروششان در حد متعادل بوده است، افراد واقعبینی هستند که نقاط ضعف و قوت خود را بهدرستی میبینند. نقاط ضعف خود را پذیرفته و سعی میکنند آنها را برطرف کنند و همچنین با تقویت نقاط قوت خود، موفقتر باشند.
میمونی در قفس
حتما تاکنون بسیار شنیدهاید که میگویند چشم، دریچهای به روح است. این قانون درمورد حیوانات نیز صدق میکند؛ مثلا وقتی در چشمان یک سگ کوچک بازیگوش نگاه میکنید، متوجه میشوید که او از شما میخواهد با او بازی کنید و همراه او بدوید. درواقع حیوانات نیز احساسات و شخصیتهایی تا حدودی مشابه انسان دارند.
تصور کنید در یک باغ وحش درحال گردش هستید، حیوانات مختلف را در قفسهایشان تماشا میکنید. حالا به قفس یک میمون میرسید، میمون بازیگوش در قفس خود مقابل شما ایستاده است و به چشمان شما نگاه میکند. وقتی شما هم در چشمان او نگاه میکنید، حس میکنید که با نگاهش سعی دارد چیزی به ما بگوید. کمی فکر کنید، این میمون کوچک میخواهد چه چیزی به شما بگوید؟
توضیحات:
حیواناتی که در قفس هستند نمادی از کمبود یا نبود آزادی و حبس و نیز احساس دورافتادگی هستند. آنچه میمون محبوس در قفس سعی داشت با نگاهکردن در چشمانتان به شما بگوید، درواقع همان احساسی است که شما درمورد محدودیتها و فقدان آزادی خود میگویید. این صحبتها دقیقا همان حسی هستند که شما درمورد وضعیت خانوادگی و ارتباط با همسر یا والدین، محیط کار، مدرسه یا دانشگاه خود دارید، اما به دلایل مختلف نمیتوانید آنها را بیان کنید. آیا خیلی راحت توانستید متوجه شوید که میمون میخواست یه شما چه بگوید؟ اگر حدسزدن اینکه میمون چه چیزی میخواست بگوید برایتان خیلی راحت بود و خیلی سریع توانستید به منظور او پی ببرید یعنی که این وضعیت و محدودیتهایی که دارید شما را خیلی آزار دادهاند و دیگر طاقت ندارید این وضیت را تحمل کنید اما اگر در ابتدا نتوانستید چیزی را متوجه شوید و ناچار شدید مدت زیادی به این که او چه میخواهد فکر کنید، یعنی چندان هم احساس محدودیت و کمبود آزادی نمیکنید.
حالا میمون به شما چه گفت؟ «من موز میخوام…» شما خیلی راحت خوشحال میشوید و حتی مسائل کوچک نیز شما را شاداب میکنند. وضعیت کنونی زندگیتان تحت کنترل است. شما برای دیگران بسیار ارزشمند هستید و بهطور کلی مشکل خاصی در زندگیتان ندارید.
«برو دیگه، اینجا چیزی برای نگاهکردن وجود نداره.» شما دوست دارید حریم شخصی بیشتری داشته باشید، زیاد خودتان را عذاب ندهید، زندگی را سخت نگیرید؛ چراکه چه سخت و چه آسان، زندگی میگذرد، پس بهتر است به شیوهایی زندگی کنید که سختیهای آن خیلی شما را آزار ندهند.
«دارم توی این قفس دیوونه میشم، من رو از این قفس ببر بیرون.» شما به یک سفر عالی و کمی طولانیمدت نیاز دارید تا از تنشها و مشکلاتی که اخیرا در زندگیتان داشتهاید نجات پیدا کرده و کمی جسم و روحتان استراحت کند. بیشتر به فکر خودتان باشید و حتما تفریحات بیشتری در برنامه زندگی خود بگنجانید.