آنچه در این مطلب میخوانید [ ]
فرزندت را بشناس!
هر پدر و مادري دوست دارد فرزندش را بهگونهاي تربيت كند كه در آينده مشكلات كمتري داشته باشد؛ درواقع همه ميخواهند بهترين شيوه تربيتي را براي فرزندان خود انتخاب كنند تا بتوانند استعداد آنها را هم شناسايي كنند، اما هركس روشي پيشنهاد ميكند؛ عدهاي ميگويند بچه بايد از پدر و مادرش حساب ببرد، بعضي ديگر ميگويند بايد رفتار دوستانهاي با فرزندانمان داشته باشيم و اصلا نبايد با بچهها خشن باشيم و دائم به آنها بگوييم كه چه كار بكنند و چه كار نكنند، زيرا بهاينترتيب نميگذاريم او متوجه علايق واقعياش شود. شايد همه اين روشها درست باشند، اما نكته مهم اينجاست كه بسياري از والدين نتوانستهاند به نتيجه دلخواه خود در تربيت فرزندشان دست يابند.
در توصیههای فعلی معمولا گفته ميشود كه ديگر نبايد مثل قبل بيشازحد به فرزندانمان امر و نهي كنيم؛ پس روش درست و نتيجهبخش چيست و تربيت والدين بايد چگونه باشد كه هم منطبق با فرهنگ و اخلاقيات سرزمين خودمان باشد وهم نتايج تحقيقات علمي و عملي را كه در دنيا به اثبات رسيده در بر داشته باشد؟
در اين خصوص با دكتر فرناز كيان ارثي، روانشناس و مشاور گفتوگو كردهايم.
انتخاب روش تربيتي مناسب
هر پدر و مادري از روش خاصي براي تربيت فرزندانش تبعيت ميكند که بهاصطلاح به آن «فرزندپروري« گفته ميشود و سبكهاي مختلفي دارد؛ هركدام از آنها هم نوع نگرش و شيوه رفتار خاصی را نشان ميدهد؛ البته معيارها و قوانيني هم در اين خصوص وجود دارند كه والدين با توجه به معلومات و آگاهيهاي خود آنها را انتخاب ميكنند.
در انتخاب هر فرد برای نوع تربيتي كه او براي فرزندانش انتخاب ميكند، مسائلی مانند جايي كه در آن زندگي ميكند، نوع تربيتي كه والدينش براي او به كار بردهاند، نوع فرهنگ و … مهم و موثر است.
در بعضي خانوادهها مشكلاتي هست كه حتما بايد با توجه به آنها شيوه خاص تربيتي هم در پيش گرفته شود؛ مثلا يكي از والدين اعتياد دارد، پدر و مادر از همديگر طلاق گرفتهاند يا وضع اقتصادي مناسبي ندارند؛ بنابراين در انتخاب روش تربيتي حتما بايد اين موارد در نظر گرفته شوند. البته اغلب مشكلات رفتاري كودكان به مشكلات خانوادگي يا نوع تربيت آنها برميگردد و وقتي خود والدين مشكلات رفتاري زيادي داشته باشند، حتما فرزندانشان هم با مشكلات زيادي مواجه خواهند شد.
خودتنظيمي فرزندان
اگر والدين بدانند فرزندشان در هر مرحلهاي از رشد چه كارهايي ميتواند انجام دهد و با توجه به همانها، انتظاراتي منطبق با تواناييهاي كودك از او داشته باشند، به فرزندشان فرصت بيشتري ميدهند تا علاوه بر اينكه متوجه علايق واقعي خود شود، استقلال بيشتري هم داشته باشد؛ مثلا بعضي والدين بعد از بازي بچههاي پنج،ششساله بلافاصله خودشان وسايل آنها را جمع ميكنند که مبادا اتاق شلوغ شود. درصورتيكه گاهي از فرزند سهساله خود توقع دارند خودش بلافاصله بعد از بازي، اسباببازيهايش را مرتب كند.
اين موضوع به نداشتن شناخت كافي والدين از تواناييهاي فرزندانشان برميگردد و اينكه نميدانند بچهها در چه سنوسالي چه كارهايي را ميتوانند انجام دهند.
بعضي والدين بهدليل وسواسهايي كه ريشه در اضطراب آنها دارد، ميزان بالايي از مسئوليتها را به فرزندانشان واگذار ميكنند و بهطوركلي سطح انتظاراتشان از آنها بسيار بالاست؛ بهگونهاي كه ميزان مسئولیتها با تواناييهاي آنها هماهنگ نيست. درواقع اينگونه والدين براي اينكه همه كارها خوب پيش برود بيشازاندازه به فرزندانشان فشار ميآورند.
والدين مقتدر
يكي از نكات مهميكه براي تربيت موفق فرزندان بايد به آن توجه كرد، برخورداري از اقتدار كافي والدين است. داشتن اقتدار هم بهمعناي ترسيدن كودك از پدر و مادرش نيست. وقتي بارها و بارها موردي را به فرزندتان تذكر ميدهيد و به او يادآوري ميكنيد اما او باز هم كار خودش را ميكند؛ هنگامي كه از او ميخواهيد جلوي مهمانها زياد شيطنت نكند و شلوغبازي در نياورد اما او همچنان همانگونه رفتار ميكند، بهنظر ميرسد شما از اقتدار كافي برخوردار نيستيد. توجه داشته باشيد كارآمدترين سبك فرزندپروري، فرزندپروري «مقتدرانه» است.
در تربيت مقتدرانه، رابطه پدر و مادر با همديگر خوب است و هر دو از الگوي يكساني براي تربيت فرزند خود استفاده ميكنند. كنترل بچهها هم بهگونهاي نيست كه آنها را بيشازحد به خود وابسته كنند؛ بلكه فرزندان در اين خانوادهها اغلب بهگونهاي مستقل بار ميآيند.
فرزندان مستقل
اگر ميخواهيد به مهماني برويد همه كارهاي رفتن به مهماني را خودتان انجام ندهيد و كارهايي را به فرزندتان واگذار كنيد. آنها بايد بهنوعي در همه كارها شركت داشته باشند؛ مثلا خودشان لباسهايشان را انتخاب كنند و آنها را بپوشند یا بند كفششان را ببندند؛ البته والدين هم بر كارشان نظارت و در صورت لزوم به آنها كمك كنند.
درواقع والدين بايد فرزندشان را كنترل كنند و علاوهبرآن به او استقلال دهند؛ یعنی هم مراقبش باشند و هم به او آزاديعمل بدهند. معمولا والدين خودشان بهطور طبيعي صميمي و دلسوز هستند و نسبتبه نيازهايي كه بچهها دارند، حساسند، نه بيتفاوت و بيدقت، اما اين حساسيت نبايد طوری باشد كه استقلال فرزندانشان را از آنها بگيرد.
شيوه تربيتي درست و نتيجهبخش، بيشتر جنبه حمايتي دارد؛ يعني والدين نه خيلي سخت ميگيرند و نه آنقدر فرزندانشان را رها ميكنند تا هر كاري خواستند انجام دهند. اقتدار بهاينمعنا نيست كه فرزندانمان را تنبيه نكنيم؛ بلكه تنبيه هم بايد براساس اصولي باشد كه به رشد بيشتر كودكان كمك كند؛ نه اينكه مانع رشدشان شود و به آنها احساس حقارت بدهد.
در خانوادههاي مقتدر، قوانين و مقرراتي وضع ميشود كه در مورد وضع آن براي فرزندان توضيح كامل داده ميشود؛ مثلا اگر والدين به كودك بگويند که نميتواني تنهايي به خانه دوستت بروي، حتما علت آن را هم برايش توضيح ميدهند؛ بدينترتيب بچهها علاقه بيشتري براي همكاري و تبعيت از والدين خود دارند و مقاومت كمتري هم نشان ميدهند. وقتي علت درخواست خود را براي فرزندتان توضيح ميدهيد، او هم راحتتر قبول ميكند و ميتواند با استدلال به نتيجه درستي برسد؛ مثلا وقتي كودك بستني ميخواهد، ميتوانيم به او توضيح دهيم چون زياد غذا خورده بهتر است فردا بستني بخورد، چون شايد دلش درد بگيرد. حتي ميتوانيم براي او زمان دقيقي را كه ميتواند بستني بخورد مشخص كنيم؛ نه اينكه فقط با عصبانبت بگوييم برايش بستني نميخريم يا هر نوع مخالفت و حالت پرخاشگرانه ديگری از خودمان نشان دهیم.
احترام و ابراز محبت متقابل
اگر پدر و مادرها سعي كنند با فرزندانشان رفتار محترمانهاي داشته باشند، آنها هم بهتدريج ياد ميگيرند با والدينشان رفتاري توأم با احترام و صميميت داشته باشند؛ در واقع كودكان مانند آينه هستند و رفتارهاي ما را دقيقا مثل خودمان تكرار ميكنند. پس توجه داشته باشيم اگر مرتكب اشتباهي هم بشوند بايد ابتدا بهدنبال مشكل در رفتار خودمان باشيم و ببينيم خودمان چطور رفتار كردهايم كه فرزندانمان چنين عكسالعمل و رفتارهايي را از خود نشان ميدهند.
رفتار والدين با كودك بايد طوري باشد كه خودش هم فكر كند در انتخاب نهايي و تصميمگيريهايش آزاد است، نه اينكه هميشه مجبوراست چيزي را انتخاب كند كه پدر و مادرش از او ميخواهند. فراموش نكنيم كودك فقط تا ششماهگي براي برطرفكردن هرگونه نياز فيزيولوژي خود كاملا به پدر و مادرش وابسته و نيازمند است، ولي پس از آن كمكم بايد اين حس نيازمندي و چسبندگي عاطفي بهتدريج كمتر و كمتر شود.
والديني كه روش مقتدرانهاي دارند، سعي ميكنند محبت خود را به شيوههاي مختلف به فرزندشان نشان دهند؛ يعني هم با كلام و هم با نوازش.
فراموش نكنيم اگر نتوانيم بهموقع به فرزندمان اعلام و ابراز كنيم كه دوستش داريم، او هميشه ميخواهد محبتي را كه ما به او ندادهايم، در وجود ديگران جستوجو كند؛ يعني باتوجهبه اينكه ظرف محبت اينگونه افراد اغلب خالي است، هميشه بهدنبال كسي يا چيزي ميگردند كه آن را پر كنند، اما وقتي از تمام نيازهاي فرزندانمان آگاه باشيم، حتما بيشتر هم به آنها توجه ميكنيم.
مجله موفقیت : شماره ۳۵۲