شما، یا دارای فرزند هستید، یا فرزندی ندارید، و یا اینکه فرزندتان پس از بزرگ شدن از شما جدا شده است. به هر حال، اینها چندان اهمیتی ندارد. آنچه این تست به شما پیشنهاد میکند، رفتار یا تکنیکهای خاصی برای بزرگ کردن کودک نیست، بلکه، بیشتر، بررسی رفتار کلی شما در رابطه با نزدیکان، و به خصوص در رابطه با افرادی است که میتوانید بر آنها حاکم باشید.
اگر در حال حاضر فرزندانی برای بزرگ کردن دارید، این بررسی میتواند به شما کمک کند تا روش بهتری را برای اجتناب از برخورد، و هدایت بهتر آنها در پیش بگیرید. به هر حال، نسل جدید، نسل معترضی محسوب میشود و به آسانی، تجربیات بزرگترها را برای یافتن راه زندگیاش نمیپذیرد و در همان حال، نیاز شدیدتری به این تجربیات، برای هدایت اولین گامهایش در زندگی دارد. اگر فرزندی ندارید، میتوانید واکنشهای طبیعی خود را نسبت به نزدیکان، زیردستان، فرزندان آینده یا فرزندان بزرگسال خود مورد بررسی قرار دهید. توضیحاتی که پس از پرسشنامه مطرح میشود، به شما کمک میکند تا رفتاری که دارید برایتان مشخص شود و تماسهای خویش را با اطرافیانتان بهبود بخشید.
هر سوال، دارای سه پاسخ احتمالی است. یکی از حرفهای الف، ب یا ج را که بیشتر از بقیه با نظرات شما تناسب دارد علامت بزنید. پاسخ خود را با اولین حرکت مشخص کنید، زیرا معمولا اینگونه جوابها، معنا و مفهوم بیشتری دارد.
1- هنگامی که برای تماشای برنامهای، همراه با کسی از خانه بیرون میروید:
الف: ترجیح میدهید نمایش را بر حسب میل او انتخاب کنید.
ب: سعی میکنید او را متقاعد سازید که به دیدن چیزی که شما انتخاب کردهاید بیاید.
ج: هر دو، آن چیزی را که معروف شده میبینید.
2- ترجیح میدهید زمانبندی وقتتان به گونهای باشد که:
الف: وقت روزانهتان، برای اینکه استفاده بیشتری از آن ببرید، از قبل کاملا تنظیم شده باشد.
ب: از قبل تنظیم نشده باشد و در زمان خودش به آن فکر کنید.
ج: وقتتان دارای لحظات آزادی، متناوب با ساعات کار باشد.
3- آیا تاکنون هیچ یک از قوانین اجتماعی را زیر پا گذاشتهاید؟
الف: نه، تا جایی که در توانم بوده هیچوقت این کار را نکردهام.
ب: بله، گاهی اوقات، هنگامی که منافعم ایجاب میکرده است.
ج: بله، اکثر اوقات، من استقلال خودم را دوست دارم.
4- آیا دوست دارید با کودکان بازی کنید؟
الف: بله، من خیلی دوست دارم.
ب: من اصلا این کار را دوست ندارم.
ج: اگر حوصله داشته باشم، در بازی آنها شرکت میکنم ولی لذت زیادی از این کار نمیبرم.
5- وقتی با کودکان بازی میکنید، آیا رهبری بازی آنها را بر عهده میگیرید؟
الف: بله، به عنوان یک فرد بالغ، به نظر من این کار طبیعی است.
ب: بستگی به بازی پیشنهادی آنها دارد.
ج: نه، آنها باید خودشان تصمیم بگیرند که چه میخواهند بکنند.
6- آیا دوست دارید برای فرزندانتان، یا فرزندان دوستانتان هدیه بخرید؟
الف: بله، از این کار خوشم میآید، ولی همیشه در مواقع مناسب یادم نمیماند.
ب: بله، از این کار خوشم میآید، ولی سعی میکنم بیش از حد آنها را لوس نکنم.
ج: از این کار چندان خوشم نمیآید، ولی خوب، آن را انجام میدهم.
7- وقتی قصد دارید هدیهای بخرید، بیشتر ترجیح میدهید به سمت چه چیزی بروید؟
الف: هر چیزی، بستگی به شرایط دارد.
ب: من یک هدیه مفید و مقاوم پیدا میکنم.
ج: سعی میکنم از کودکان بپرسم و آنچه را که دوست دارند بخرم.
8- از میان خصوصیات زیر، سه کیفیتی که بیشتر از بقیه دوست دارید آنها را در یک کودک ببینید کدام است؟
1- خانگی بودن 2- شاد بودن 3- بااراده بودن 4- اجتماعی بودن 5- فعال بودن 6- مستقل بودن 7- پشتکار داشتن 8- خلاقیت داشتن 9- حجب و حیا داشتن 10- احترام گذاشتن به بزرگترها 11- کنجکاوی 12- میل به هدایت شدن 13- توانایی در دست گرفتن ابتکار عمل 14- ملایمت 15- فقدان افکار القاشده
9- در میان خصوصیات زیر، سه خصوصیتی که به سختی آن را در یک کودک تحمل میکنید، کدام است؟
1- پررویی 2- انحصارطلبی 3- پرتوقعی 4- بیثباتی 5- پرسر و صدا بودن 6- وابسته بودن 7- سرکشی 8- برداشتن چیزهای دیگران 9- دمدمی بودن 10- زودرنجی 11- گریان بودن 12- خبرچینی 13- مضطرب بودن 14- خشمگین بودن 15- حاضر جواب بودن
10- به نظر شما، برای خوشامد یک گروه جوان در فعالیتی که مشغول آن هستند، نقش یک بزرگسال چه باید باشد؟
الف: تصمیم گرفتن، و در اختیار داشتن ابتکار عمل.
ب: برعهده گرفتن نقش یک عضو معمولی گروه.
ج: آزاد گذاشتن گروه، بدون دخالت در آن.
11- برای تربیت یک کودک، تصور میکنید کدام جو خانوادگی بهتر است؟
الف: والدین، هماهنگ و آشتیپذیر باشند.
ب: به حرف فرزند خود گوش بدهند، و با حفظ احترام و برخی اصول، سعی در فهمیدن شخصیت او داشته باشند.
ج: والدین، به خصوص اعتماد به کودک را از طریق دادن استقلال و گسترش روابط اجتماعی او مدنظر داشته باشند.
12- آیا باید این اصل را به کودکان آموزش داد: “باید به کسانی که دوستشان داریم، نسبت به غریبهها، احترام بیشتری بگذاریم؟”
الف: بله، این باعث میشود زندگی خانوادگی خوشایندتر شود.
ب: این، ایدهآلی است که دستیابی به آن در زندگی عملی غیرممکن است.
ج: نه، ادب بیش از حد، فاصله زیادی را بین اعضای خانواده به وجود میآورد.
13- آیا بهتر است به پسرها، رفتار و بازیهای پسرانه، و به دخترها، رفتار و بازیهای دخترانه را آموزش داد؟
الف: نه هر کودک شخصیت خاص خود را دنبال میکند.
ب: بله، اگر بخواهیم آنها تا حد امکان به سادگی در جامعه جا بیفتند.
ج: باید به هر کودک اجازه داد تا خط شخصیتی خود را دنبال کند ولی ارایه الگوهای مردانه به پسرانه، و الگوهای زنانه به دخترها، برای تطبیق آنها با الگوی رایج در جامعه ضروری است.
14- کودکان نباید چیزی را به عنوان “راز”، از والدین پنهان کنند؟
الف: همینطور است. در غیر این صورت، این مساله نشانه یک شکست تربیتی است.
ب: کودک برای شکل دادن به شخصیت خود، نیاز به دور شدن تدریجی از والدین دارد و میل به نگه داشتن اسرار هم بخشی از این موضوع است و باید به آن احترام گذاشت.
ج: میتوان به تمایل کودک برای نگه داشتن اسرار کوچک احترام گذاشت، ولی باید بدانید که چگونه به اسرار آنها با صبر و شکیبایی گوش داده و از این طریق، از پنهان کردن رازهای بزرگی که میتواند خطرناک باشد جلوگیری کنید.
15- نظرتان درباره این جمله چیست: “یک کودک، برای شکوفایی خود نیاز به یک روش بسیار منظم در زندگی دارد؟”
الف: نه، برعکس، کودک تنوع را دوست دارد.
ب: بله، او نظم در عادتها را دوست دارد.
ج: بله و نه، باید انضباطهایی برای او در نظر گرفته شود، ولی در برخی عادتها هم باید تنوع ایجاد کرد.
16- اگر کودک اصرار به دریافت هدیهای بیش از حد سنی خود داشته باشد، والدین چه باید بکنند؟
الف: برای او توضیح بدهند که فعلا کوچک است و به او قول بدهند آن را برایش بخرند.
ب: آن کادو را در جشنی (تولد یا…) به او بدهند زیرا او خیلی میل دارد آن را داشته باشد.
ج: دلایل این میل را بپرسند. اگر دلایل او منطقی است، آن هدیه را برایش بخرند، و اگر غیرمنطقی است، هدیه مشابهی برایش تهیه کنند.
17- آیا معتقدید که کودک باید یاد بگیرد اهداف و سلیقه والدین را در نظر بگیرد؟
الف: بله، تا هنگامی که کمسن باشد، این کار برای او آسان است.
ب: بله، ولی در عوض والدین هم باید به ذائقه او احترام بگذارند.
ج: کودک در سنین پایین، همان ذائقه پدر و مادر را دارد، ولی این مساله خیلی زود تغییر پیدا میکند، باید به او اجازه داد تا سلیقه شخصی خود را پیدا کند.
18- ساعات صرف غذا باید چگونه باشد؟
الف: غذا باید در ساعات معین، و با حضور همه برگزار شود. این موقعیت مناسبی برای گردهمایی خانواده است.
ب: این قضیه احتیاج به نرمش زیادی دارد تا تمام اعضای خانواده، با آزادی در ساعت معینی برای صرف غذا دور هم جمع شوند.
ج: این یک مساله قدیمی است، و بهتر است هر کس همانطور که میخواهد آزاد باشد.
19- در رابطه با تعطیلات:
الف: خانواده باید همیشه تعطیلات را در کنار هم بگذراند.
ب: هر کس باید اجازه داشته باشد آنچه را که دوست دارد در تعطیلات انجام دهد.
ج: در صورتی که پدر و مادر اصرار دارند تعطیلات را با فرزندانشان بگذرانند، باید سلیقه آنها را هم در نظر بگیرند و آن را در برنامه خود بگنجانند. در غیر این صورت فرزندان ایشان، از آنها جدا خواهند شد.
20- آیا در مورد محبت بین کودکان:
الف: پدر و مادر باید مراقب باشند که آنها اشتباهی در این مورد مرتکب نشوند.
ب: به فرزندان خود در این باره آگاهی بدهند، و الگوی مناسبی برای آنها باشند، تا آنها بتوانند در این زمینه بر خود مسلط شوند.
ج: والدین، باید به فرزندان خود اجازه دهند تا به صورت آزادانه بر خود مسلط شوند، و مسوولیت بر عهده بگیرند.
21- نظرتان درباره این تعریف چیست: “خوشبختترین خانواده، خانوادهای است که همیشه آماده تطبیق خود با تمایلات فرزندانش است؟”
الف: درست است.
ب: نه، بر عکس، این کار برای تربیت بچهها بسیار خطرناک است و دیر یا زود، آنها را بدبخت میکند.
ج: این کار، در صورتی که والدین بتوانند اصول لازم را به فرزندان خود تحمیل کنند، احتمالا میتواند درست باشد.
22- آیا پدر و مادر باید مشکلات و غصههای خود را با فرزندانشان در میان بگذارند؟
الف: بله.
ب: نه، باید کودکان و نوجوانان را از این مسایل دور نگه داشت. آنها وقتی بزرگ شوند، خودشان به اندازه کافی از این مسایل برای فکر کردن و نگران بودن، خواهند داشت.
ج: همه چیز را نه، ولی برخی از مشکلات را در صورتی که در حد فهم آنها باشد، میتوان برایشان مطرح کرد.
23- آیا قبول دارید که هر اندازه کودک بیشتر در منزل باشد و کمتر به دنبال تفریحات بیرون از خانه برود، با مشکلات کمتری روبهرو خواهد شد؟
الف: درست است.
ب: به شرطی که این را خودش ترجیح دهد نه اینکه یک اصل تحمیلی از سوی والدین باشد.
ج: نه، این قضیه به خاطر کاهش ارتباطهای اجتماعی، ممکن است او را دچار عدم تعادل سازد.
24- آیا خوب است که کودک همان رشته کار پدرش را دنبال کند؟
الف: بله، چون پدر میتواند شروع کار را تا حدود زیادی برایش آسان کند.
ب: نه، این کار میتواند سبب بروز عقدههایی در او شود.
ج: هم بله، و هم نه. همه چیز، بستگی به ذائقه و شخصیت پدر و کودک دارد.
25- آیا تصور میکنید که میتوان الگوهای انتخابشدهای را خارج از چارچوب خانوادهای برای کودک مطرح کرد؟
الف: بله، این کار باعث کمک به رشد شخصیت او میشود.
ب: به شرطی که در آن اغراق نشود. در غیر این صورت باید واقعیتها را برایش توضیح داد.
ج: نه، یک پدر و مادر منطقی، نمیتوانند شخصیتهای مدشده را الگوی فرزندان خود قرار دهند.
26- فرزند شما با همسرتان مشاجرهای داشته و سپس با عصبانیت نزد شما میآید تا از او شکایت کند. واکنش شما در این مورد چیست؟
الف: حرفهای او را، هر اندازه هم که غلط به نظر برسد، گوش کرده و در هنگام پاسخ دادن، نشان میدهید که احساسات او را درک میکنید.
ب: برای او توضیح میدهید این یک اشتباه است که همسرتان را متهم میکند.
ج: به او میگویید این مساله به شما مربوط نمیشود، و این اوست که باید موضوع را با همسرتان حل و فصل کند.
27- فرض کنیم فرزندتان موضوعی را به شما پیشنهاد میکند که خودتان قبلا آن را در ذهن داشتهاید. چگونه با او برخورد میکنید؟
الف: آن را طوری میپذیرید که گویی پیشنهاد، فقط مال اوست، و به او نمیگویید که خودتان هم قبلا آن را در ذهن داشتهاید.
ب: ضمن آنکه به او میگویید این اندیشه به ذهن شما هم رسیده بود، آن را قبول میکنید.
ج: قبل از هر چیز، به او میگویید خودتان هم این را میدانستید، تا حالت اقتدارتان حفظ شود، و تسلیم یک هوس کودکانه او نشده باشید.
28- فرزندتان نمیداند با یک بازی جدید، که باید با آن چیزی را ساخت، چگونه بازی کند. او از شما کمک میخواهد، شما چه نوع کمکی به او میکنید؟
الف: کار را از همان جایی که او رها کرده شروع میکنید، و خودتان در برابر چشمهای او آن را تمام میکنید.
ب: چند لحظه وارد بازی میشوید، ولی چون بازی کوچکی است و وقت ندارید، فقط او را در مسیر مناسب قرار داده و رهایش میکنید، تا کار را به پایان برساند.
ج: به او میگویید این درست نیست که در کنارش باشید و به او کمک کنید، بلکه او باید خودش آن را تمام کند.
29- فرزندتان شکایت میکند که همکلاسیهایش، پول توجیبی بیشتری از او دارند. شما چه پاسخی به او میدهید؟
الف: به او پاسخ میدهید که این حق اوست که به اندازه دیگران پول دریافت کند، و پول توجیبی او را بیشتر میکنید.
ب: از او توضیح میخواهید که چرا و چگونه به این فکر افتاده تا بررسی کنید که آیا افزایش پول توجیبی او منطقی است.
ج: برایش توضیح میدهید که با آگاهی از مسایلی که او دارد، این مقدار پول برایش کافی است، و او باید با آن فقط چیزهای مورد نیازش را بخرد، و از خرجهای بیهوده پرهیز کند.
نتایج:
در ستونهای جدول زیر، در هر ستون، یکی از حرفهای الف، ب یا ج را که مربوط به پاسخ شماست مشخص کنید.
اگر در پاسخهای شما ستون 1 حاکم است، شما به گروهی از والدین تعلق دارید که اصطلاحا به آنها نوع “اقتداری” گفته میشود. شما دوست دارید دیگران تحت انقیاد و تسلط قوانین شما باشند. البته، کودکان در سالهای اول زندگی، از این رفتار خوششان میآید (به خصوص اگر پدر باشید). بررسیهای انجام شده توسط یکی از روانشناسان، روی گروه سنی 4 تا 14 سال، نشان میدهد که در آنها تصور پدر مقتدر و نیرومند مورد انتظار است. البته اصطلاح مقتدر و نیرومند به این معنا نیست که پدر اصلا تحمل این را نداشته باشد که مزاحمش شوند، یا اینکه زود عصبانی شود، و بیشتر منشا ترس باشد تا محبت، بلکه معنای آن این است که پدر، راهنما و محل امنی در برابر دشواریهای زندگی باشد و باعث تمجید و قدردانی کودکان شود. اما اگر شما مادر هستید، چنین اقتداری در شما خوشایند نخواهد بود. طبق همان بررسی، کودکان به همان اندازه که دوست ندارند مادرشان آنها را لوس کند، به موازات آن، رفتارهای بیش از حد محدودکننده را نیز نمیپذیرند. آنها، مادر را بیشتر به عنوان یک همبازی میشناسند که در عین حال، برای آنها امنیت را به همراه دارد و تا حدودی مثل رهبر گروه شناخته میشود.
در دوران بلوغ، هرگونه اقتدار مستقیم (از سوی پدر یا مادر) به سرعت توسط کودک طرد و محکوم میشود. بنابراین، پدر و مادر باید دیر یا زود یاد بگیرند که رفتاری ملایمتر، و قابل تحملتر داشته باشند (البته در صورتی که میخواهند تاثیر خود را بر فرزندانشان حفظ کنند).
اگر در پاسخهای شما، ستون 2 حاکم است، شما از گروه والدین “دمکراتیک” هستید. در پیش گرفتن چنین رفتاری، نیاز به صبر و آگاهی زیادی دارد، اما در عوض، در درازمدت، مطمئنا روشی است که بیشترین ثبات را به خانواده میدهد، و بالاترین رضایتمندی را در کودکان به وجود میآورد. تحقیقات برخی از محققان، این مدعا را به اثبات رسانده است. آنها، گروهی از پسربچههای ده ساله را که در گروههای تفریحی گرد هم آمده بودند، به سه بخش تقسیم کردند. دسته اول، در جوی مقتدرانه و همراه با حاکمیت شدید، گروه دوم در جوی دمکراتیک، و سرانجام عدهای در جو کاملا آزاد قرار گرفتند. در اولین و آخرین گروه، حالت تهاجمی زیادی در کودکان رشد کرد، که در گروه اول، گاهی اوقات زیر پوشش ظاهری از بیاحساسی پنهان میشد، و در گروه آخر، به شکل آشکاری تظاهر کرد. متقابلا، در جمع دوم، کودکان به مربی خویش علاقهمند شده و حتی هنگامی که مربی برای مدتی گروه را ترک میکرد، در عین آزاد بودن، با تلاش به کار خود ادامه میدادند. در یک جو دمکراتیک، تصمیمگیریها، همواره به بحث گذاشته شده، و توسط گروه (البته با کمک مربی) گرفته میشود. در مورد برنامههای گروهی نیز، جمع در کنار هم تصمیم میگیرد. بنابراین، کودکان ترجیح میدهند به عنوان افراد مسوول شناخته شوند، و از قبل کاری را که قصد انجام آن را دارند، بشناسند. با دادن این حق به آنها، قطعا از شما قدردانی میکنند.
سرانجام، اگر ستون 3 در پاسخهای شما حاکم باشد، به گروه والدین “بیخیال” پیوستهاید. این روش، گر چه این امتیاز را دارد که عقدههای کمتری را در کودک به وجود میآورد، در کنار آن، خطر ایجاد محرومیت را نیز به همراه دارد. چرا؟ چون کودک حمایت فکری و روانی لازم، و راهنماییهایی را که به آن نیاز دارد، در پدر و مادر خود نمییابد. پدر و مادر که گذشت بیش از اندازهای دارند، و هر چیزی را که کودک میخواهد برایش تهیه میکنند، انسانی لوس و نازپرورده بار میآورند که بعدها، نمیتواند هیچگونه مخالفتی را با خواستههای خود تحمل کند، و قدرت گذر از مشکلات زندگی را هم ندارد. یک پدر و مادر بیتوجه، یا آنهایی که بیش از حد از خانه غیبت میکنند، در کودک نوعی احساس تنهایی و اضطراب به وجود میآورند، که این ترس و اضطراب، شکلگیری شخصیت او را به تاخیر میاندازد. در همان آزمایش قبلی، اکثر کودکانی که در محیط کاملا آزاد قرار گرفته بودند، میگویند که مربی خود را دوست دارند، ولی در جوی بینظم و آشفته کار میکنند و هر یک از آنها، سعی میکند جلوی دیگری را بگیرد. حرکات تهاجمی آنها، نشاندهنده اضطراب شدیدی است که ناشی از بیارادگی، و مردد بودن در کارهایی است که از آنها انتظار میرود.
برای دستیابی به این هدف که کودکان یاد بگیرند چگونه خود را با مشکلات زندگی به گونهای تطبیق دهند که شک و تردید در آنها ایجاد نشود، بیش از حد با آنها با ملایمت رفتار نکنید.
اگر ستونهای 1 و 3 در پاسخهایتان حاکم است، رفتار شما، بین این دو گروه والدین، در حال نوسان است. این وضع، مطمئنا خطرناکترین حالت برای کودک و شکلگیری شخصیت اوست. رفتار نامنظم شما، باعث میشود که کودک، نظریه ثابت و پایداری درباره آنچه خوب است، و آنچه که خوب نیست نداشته باشد. برای کودک، هر نوع تغییر محیط، همراه با اضطراب خواهد بود. سعی کنید با اعتدال در گرایشهای مقتدرانه خود، و همچنین جلوگیری از بیخیالی بیش از حد، از این وضع پیشگیری کنید.