عاطفه ولایی
«لیزی والاسکوئز» مبتلا به یک بیماری نادری است که مانع از ذخیرهسازی چربی بدن میشود؛ اما همین وضعیت جسمانی او وسیله و انگیزهای شد تا به یک سخنران انگیزشی تبدیل شود.
لیزی، نخستین فرزند از سه فرزند «ریتا» و «گوآدالوپه والاسکوئز»، در ۱۳ مارس ۱۹۸۹ در تگزاس دیده به جهان گشود. او چهار هفته پیش از موعد به دنیا آمد و در هنگام تولد تنها 219/1 گرم وزن داشت. به گفته خودش، پزشکان در بیمارستان به والدینش گفته بودند که دخترتان ممکن است هرگز نتواند چهاردستوپا برود، راه برود، حرف بزند، فکر کند یا هیچکاری را خودش انجام بدهد؛ اما مادر و پدر لیزی به پزشکان گفتند: «میخواهند نوزادشان را ببینند، او را در آغوش بگیرند، به خانه ببرند، به او عشق بورزند و تمام تلاش و تواناییشان را برای خوببزرگکردنش به کار بگیرند.»
وضعیت جسمانی والاسکوئز بسیار نادر است؛ به طوری که تابهحال تنها دو نفر دیگر با این وضعیت شناسایی شدهاند. درصد چربی بدن او صفر بوده و هرگز وزنی بیش از ۲۹ کیلوگرم نداشته است. لیزی قادر به افزایش وزن نیست و در طول روز باید وعدههای غذایی بسیار سبکی بخورد؛ بااینحال به بیاشتهایی مبتلا نیست. انرژی دریافتی روزانه او حدود ۵۰۰۰ کالری است و این در حالی است که به طور میانگین آمریکاییها۳۷۷۰ کالری انرژی دریافت میکنند. او باید هر ۱۵ دقیقه غذا بخورد، ولی از این غذایی که میخورد، چربیای در بدنش تولید نمیشود؛ البته خودش این را موهبتی خدادادی مینامد که هر چه دوست دارد، میخورد و چاق نمیشود.
از سن چهار سالگی، چشم راست لیزی نابینا بوده و چشم دیگرش نیز بینایی محدودی دارد. با این حال او همواره سعی میکند نکات مثبت خودش و شرایطش را ببیند و بر آنها تاکید کند؛ بنابراین چاقنشدن یا کوچکبودن بیش از اندازه بدنش را مفید میداند و هرگز نمیگوید یک چشم من نابیناست؛ بلکه میگوید من دنیا را با یک چشم میبینم و این هیچ ایرادی ندارد، چون در عوض وقتی لنز میخرم، به جای پول یک جفت، باید پول یکی را پرداخت کنم.
دستگاه ایمنی بدن لیزی بسیار ضعیف بوده و وضعیت جسمانی او مشابه وضعیت مبتلایان به پیری زودرس است. محققان مرکز پزشکی دانشگاه تگزاس بر این باورند که بیماری لیزی، احتمالا نوعی از سندرم «پروگروید» نوزادی است که حداقل استخوانها، اندامهای داخلی و دندانهای او سالم مانده و از این بیماری در امان ماندهاند. دانشمندان معتقدند که او میتواند بهطور طبیعی تولیدمثل کرده و در عین حال بیماریاش را به فرزندانش منتقل نکند.
لیزی اعتقاد دارد پدر و مادرش با درک عمیقی که داشتند، او را همچون کودکی عادی بزرگ کردند و اکنون برای هر آنچه هست و انجام داده، خودش را مدیون آنها میداند که این جرئت و اعتمادبهنفس را در او ایجاد کردهاند که مقابل تماشاچیانش بایستد و بگوید که زندگی سختی داشته، ولی ارزش آنچه را که به دست آورده، دارد.
لیزی میگوید: «من عادی بزرگ شدم؛ آنقدر عادی که وقتی به مهدکودک رفتم، هیچ تصوری از این نداشتم که چهرهام با کودکان دیگر فرق دارد.» در نخستین روز مدرسه، وقتی او به سراغ نخستین کودک نزدیکش میرود، آن کودک چنان واکنشی نشان میدهد که گویا وحشتناکترین هیولای عمرش را دیدهاست؛ اما واکنش لیزی این بوده که «من که بچه بامزهای هستم؛ این دختر چقدر بیادب است!» او شش ساله بود که معلم دستش را گرفت و او را روی صندلی نشاند و به همه معرفی کرد و گفت که دچار یک بیماری است و بدنش نمیتواند چربی را جذب کند، ولی به تمام تستهای مدرسه جواب داده و دختر خیلی باهوشی است و میتواند دوست خوبی برای تمام آنها باشد. بچههای کلاس خودشان را جمع کردند و دختری که کنار او نشسته بود، کیفش را برداشت و دو نیمکت عقبتر نشست. همه در برخورد اول، از دیدنش جا میخوردند و در حیاط مدرسه همیشه تنها بود و موقع برگشتن از مدرسه، مردم او را به هم نشان میدادند. وقتی لیزی این موضوع را با ناراحتی با پدر و مادرش مطرح کرد، آنها به او گفتند که «علتش فقط این است که تو از بقیه جثه کوچکتری داری و مبتلا به یک سندرم ناشناخته و نادر هستی؛ ولی قرار نیست این سندرم تو را تعریف کند. پس به مدرسه برو و سرت را بالا بگیر، لبخند بزن و خودت باش تا بقیه ببینند تو هم با بقیه فرقی نداری» و او هم چنین کرد و در سپتامبر ۲۰۱۲ و در سن ۲۳ سالگی، در رشته مطالعات ارتباطات از دانشگاه ایالتی تگزاس فارغالتحصیل شد. لیزی والاسکوئز کاتولیک بوده و در سخنرانیهایش درباره اعتقادش به خدا اینگونه میگوید: «خداوند به وسیله یکی از بزرگترین نعمتهایی که به من داده، مرا خوشبخت کرده است و آن نعمت، همان سندرمی است که به آن مبتلا هستم.»
در راه موفقیت
روزی لیزی ویدیویی از خودش در یوتیوب پیدا کرد که کسی او را «زشتترین زن دنیا» لقب داده بود. چهارمیلیون نفر آن ویدیوی هشت ثانیهای صامت را دیده بودند و هزاران نفر زیر ویدیو کامنت گذاشته بودند: «لیزی، لطفا به دنیا لطفی بکن. تفنگی روی سرت بگذار و خودت را بکش.» او از تماشاچیانش میخواهد به این جمله فکر کنند. اگر افرادی کاملا غریبه چنین نظری درباره شما داشته باشند، چه میکنید؟ لیزی میتواند این ویدیو و نظراتش را عاملی برای افسردگی و خشم کند یا از آن نردبانی برای ترقی بسازد. او با خودش فکر میکند آیا باید اجازه بدهد مردمانی که او را هیولا خطاب میکنند، تعریفش کنند؟
لیزی به این نتیجه میرسد که داشتههایش باید او را تعریف کنند، نه نداشتههایش. یک چشمش نمیبیند، در عوض چشم دیگرش میبیند. خیلی زودبهزود مریض میشود، در عوض موهای خوبی دارد. همانجا تصمیم میگیرد برای اثبات خودش به دیگران هرکاری میتواند بکند تا از هر جهت آدم بهتری شود؛ چون به نظرش بهترین راه برای جوابدادن به آن آدمها این بود که نکات منفی حرفهایشان را بگیرد و از آنها نردبانی برای رسیدن به اهدافش بسازد. لیزی تصمیم گرفت به دانشگاه برود، درسش را تمام کند، مجموعهای از سخنرانیها را برای انگیزهبخشیدن به مردم آغاز کند و کتاب بنویسد.
نخستین کار منتشرشده لیزی والاسکوئز، با همکاری مادرش ریتا، یک کتاب خودنشر و زندگینامه به نام «لیزی زیبا»، داستان خودش بود که در سال ۲۰۱۰ به زبانهای انگلیسی و اسپانیایی منتشر شد.
پس از آن، او دو کتاب الهامبخش برای نوجوانان که شامل تجارب شخصی و توصیههایی از اوست، منتشر کرد. کتاب «زیبا باش، خودت باش» (۲۰۱۲) روایتگر سفر لیزی برای کشف این است که چه چیزی ما را زیبا میکند. این کتاب به خوانندگان خود میآموزد که استعدادها و نعمتهای منحصربهفرد خودشان را بشناسند. او در این کتاب میگوید که زیبایی ظاهری مهم نیست و انسانها باید خودشان را همانطور که هستند، بپذیرند.
کتاب «انتخاب شادی» (۲۰۱۴) نیز درباره برخی از موانعی است که لیزی در طول زندگی خود با آنها مواجه بوده و اینکه چگونه اهمیت شادبودن را آموخته است. فیلم مستندی نیز با عنوان «یک قلب شجاع» درباره داستان لیزی والاسکوئز ساخته شده است که برای نخستین بار در ۱۴ مارس ۲۰۱۵ در جشنواره جنوب از طریق جنوبغربی به نمایش درآمد.
لیزی در 23 سالگی، هفت سال است که بیش از 200 کارگاه آموزشی در تشویق دیگران به چگونگی گذر از موانع برپا کرده است، در دانشگاه تکزاس یک پست کارشناسی ارشد در ارتباطات دارد و سه کتاب نوشته است. او میگوید: «به جای نشستن و پاسخ به ترحم دیگران، به این نتیجه رسیدم که شروع به فعالیت کنم و بر مصائب چیره شوم و به دیگران بیاموزم.» او از تماشاچیانش میخواهد با خود فکر کنند و ببینند چهچیزی آنها را تعریف میکند؟ جایی که متولد شدهاند، پیشینه خانوادگیشان، دوستانشان یا چه چیز دیگری؟ لیزی میگوید که برای خودش هم مدتها طول کشید تا تعریف خودش را پیدا کرد.
لیزی دو عامل را در موفقیتش موثر میداند؛ اول خانوادهاش که هیچوقت تنهایش نگذاشتند و هرگز به او به چشم یک دختر زشت نگاه نکردهاند و هیچ فرقی میان او و بچههای دیگرشان نگذاشتند. زندگی در چنین خانوادهای، اعتمادبهنفس این دختر را آنقدر بالا برده که احساس میکند هیچ کاری غیرممکن نیست و عامل دوم روزی بود که فهمید خیلیوقتها هدف از نوشتن یک کتاب، پیداکردن جمله شاهکاری است که در میان نوشتههایش گم شده و او کمکم یاد گرفت چطور این جملهها را شکار کرده و در کتاب دیگری جمعآوری کند و در زندگیاش به کار بگیرد. والاسکوئز در این کتابها، جملات مثبت و عبارتهای ماندگار بزرگان را جمعآوری کرده است، چون به گفته خودش همین جملات زندگیاش را ساخته و به او چگونه نگاهکردن به زندگی را یاد داده است؛ مثل جملهای که به او آموخته باید برای جبران زشتیاش، به زیبایی درون خود بپردازد.
عوامل موفقیت لیزی والاسکوئز
- در ابتدا لیزی خود و شرایط موجود را پذیرفت: «یا راهی خواهم یافت یا راهی خواهم ساخت.»
- لیزی توانست ارتباط قوی و زیبایی با خدای خود برقرار کند. او همیشه شکرگزار نعمتهای الهی بود و در جهت رسالت خود در زندگی قدم برداشت.
- به داشتهها توجه داشت و آنها را پررنگ کرد. او از هوش خدادادیاش استفاده کرد تا تحصیلاتش را کامل کند و تجربیاتش را به صورت کتاب درآورد.
- لیزی درنهایت نقطه ضعف خود را تبدیل به قوت کرد؛ یعنی زشتی او باعث شد تا زیبایی درونش هویدا شده و تاثیر کلامش چندین برابر شود و به اطرافیان و دوستان خود ثابت کند که هیج یک از کارهای خداوند بیحکمت نیست.
در این مقاله نمونهای از یک قهرمان را برای شما آورده شده تا شاید کمی به خودمان بیاییم، خودمان و توانمندیهایمان را باور کنیم و به این درک برسیم که دنیایی در درون ما هست. متاسفانه ما یاد گرفتهایم به نداشتههایمان فکر کنیم و به همه چیز اعتراض داشته باشیم و همه را جز خودمان مقصر بدانیم. باور کنید خدای مهربان با آوردن نشانههایی مثل لیزی، حجت را بر همه ما تمام کرده است؛ پس بیایید شاکر خداوند باشیم و نداشتههایمان را پلهای برای رسیدن به خواستههایمان کنیم.
لیزی کتابهای متعددی نوشته و در ویدئوهای تد هم حضور پیدا کرده است.
مطلب جالبی بود
مثل نام سایتتان انشالله موفق باشید