دختربچه کوچکی سیبی را به چهار قسمت برید و یک قسمت آن را در دهان خود گذاشت و جوید. بعد با تعجب از مادرش پرسید چرا این سیب مزه پرتقال نمیدهد؟ بعد تکهای دیگر برداشت و مقابل خود گرفت و صد بار با صدای بلند گفت: "تو یک پرتقال هستی؟" اما باز هم مزه سیب را در دهانش حس کرد و ...
ادامهدو نفر عین هم بودند. از دوقلوها هم شبیهتر، اما همدیگر را نمیشناختند. یکی صاحب چند مغازه زنجیرهای بزرگ طراحی و فروش لباس در سراسر دنیا بود و آن دیگری ...
ادامهبسیاری از پدر و مادرها گله میکنند که بین آنها و فرزندانشان فاصله فکری زیادی وجود دارد و شرایط به گونهای است که انگار آنها هرگز نمیتوانند یکدیگر را درک کنند. خیلیها علت این تفاوت دیدگاهی را طبیعت سرکش جوانی میدانند ...
ادامهدوست داشتن و عاشق شدن به ظاهر کار سادهای است. با یک نگاه یا جمله، دل میبازی و ...
ادامهدر زندگی لحظاتی وجود دارند که اگر از آن لحظه عبور کردیم دیگر امکان بازگشت به عقب و ...
ادامهاگر بخواهی شبیه کسی دیگر زندگی کنی، پس چه کسی زندگی مربوط به تو را تجربه خواهد کرد؟ وقتی زندگی و ...
ادامهامروز میخواهم برایتان یک قصه واقعی بگویم. قصهای که میتواند داستان زندگی من و ...
ادامهحتما تا به حال بازیهای نهایی و حساس فوتبال را تماشا کردهاید. از بین دو تیم فقط یکی میبرد. سوت آغاز بازی که به صدا درمیآید همه آرام و ...
ادامهمیگویند همهاش تقصیر زندگی ماشینی است! اینکه انسان نسبت به همنوع خودش بیرحم شده و ...
ادامهتکتک ما انسانها وقتی هنوز سلولی بیش نبودیم، تمام اطلاعات برای ادامه حیات در این دنیای پرخطر را در همان تک سلول، همراه خود داشتیم. بیآنکه بدانیم مشخص بود قلبمان چی شکلی ميشود و چگونه تپش خود را شروع ميکند و تا آخر عمر یکسره ميزند ...
ادامهفرد با خود می گوید این همان بنای تکراری است که دیروز هم از آن بازدید داشتم، این همان بنای تکراری هفته قبل و ماه قبل است، این همان چشم و ابروی دیروز و هفته قبل و ماه قبل است.
ادامهتمام حقوق این سایت متعلق به مجله موفقیت می باشد.